سوالات از: 171 الی 212
171- سؤال کردیم : در این دوران ابرقدرتهایی مثل آمریکا با این اختاپوس رسانه ای و ورود ماهواره و اینترنت در حال تزریق عقاید مسموم و باطل و شیطانی به مردم هستند و از سعادت به انحراف کشیدهاند و آیا اگر امام زمان (عج) بیایند این سران کفر را نابود کنند مردم از اینها آزاد میشوند ؟ فرمودند : اولاً مردم نا آگاه هستند ، اصلاًهرکسی که در مسیر معرفت نیست نا آگاه است ، اصلاً تقصیر مردم است که ماهواره پدید آمده است اینها تا نگاه نکنند که آنها پخش نمیکنند ، مردم درراه باطل هستند ، کشش از این طرف است ، تقاضای باطنی مردم ماهواره را پدید آورده ، مردم خراب هستند و ما در دوره آخرالزمان هستیم .
172- زندگی دنیایی همهاش ظلمت است ، ما چون لذت معنوی را نبردهایم از ظلمت لذت میبریم .
173- سؤال کردیم اینکه انسان در ابدیت انتهایی ندارد یعنی چه آخر ندارد یعنی چه ؟ فرمودند : آخرش یک آن است ، درآن زندگی میکند ، میرود به مکانی که تا آخر حیاتش در همان یک آن است مثلاً میپرسی کی آمدی میگوید همینالان ، نمیگوید صد سال یا پانصد سال یا صد قرن پیش ، زمان در کار نیست ، خیال است که زمان را آورده است ، تو خیالت را تعطیل کن همینالان زمان برداشته میشود .
174- یک نفر مبلغ 10 میلیون تومان جهت انفاق برای ایشان آوردند ، ایشان پرسیدند این پول را از بانک آورده ای ؟ آن شخص گفت مبلغ 100 میلیون تومان برای مدتی در بانک داشتم ، این 10 میلیون بر روی آن آمده بود ، ایشان هم مبلغ گرفتند و به همان بانک بردند و بین کارمندان آن تقسیم کردند .
175- زیارت عاشورا و دعای توسل همهاش حال است ، و اصل زیارت عاشورا آن است که با صد لعن و سلام بطور ایستاده خوانده شود ، که حدود 2 ساعت بطول میکشد ، پرسیدیم همینطوری بخوانیم چطور ؟ فرمودند : خب تأثیر چندانی ندارد البته اگر هم وقت ندارید بعداً درمسیری که میروید یا بعداً جایی که وقت دارید لعن و صلواتش را بگویید یا مثلاً نماز جعفر طیار که میخوانید مجموعاً سیصد تسبیحات اربعه دارد اگر در محل نماز نمیتوانید بگویید ، بعداً در مسیر راه میتوانید بگویید ، نماز جعفر را هر وقت که بخوانید انگار که تازه از مادر متولد شدهاید ، کسانی که خدمت آقا امام زمان (عج) میرسند اول این نماز را میخوانند ، ایشان در حرمها تاکید ویژه بر خواندن این نماز داشتند ، ایشان نماز جعفر را بصورت اربعین به شاگردان میدادند با این تاکید که در یک ساعت مشخص هرشب انجام شود تحت هر شرایط بجز مریضی حتی ملاحظه میهمان را هم نمیپذیرفتند یعنی میگفتند اجازه بگیرید نیم ساعت نمازتان را یک گوشه ای بخوانید ، گاهی هم که شاگردان در قبض بودند تا مدت ها میفرمودند به جز واجباتتان هیچ مستحبی را بجا نیاورید فقط گناه نکنید و با وضو باشید ، گاهی هم بار افراد جدید را سنگین میکردند که ببینند طرف چه کاره است .
176- مقصد حضور است مقصد نور است ، توحید دراصل باید سینه به سینه دو نفری سه نفری در خلوت منتقل میشود ، نامحرم نباید باشد ، تک به تک ، اشک دارد سوز دارد...، توحید است که شفا میدهد ...
177- فرمودند : حضرت علی (ع)میخواست کار را یک سره کند و حکم بر باطن کنند اما با حضرت فاطمه (س) به این توافق رسیدندکه همین انسانهای خیالی باشند تا در میان همینها بتوانیم تکتک افرادی که قابلیت دارند دستش را بگیریم، پرسیدیم حضرت علی (ع) قرار بود کار را یکسر کند یعنی چه؟ گفتند قرار بود حکم به باطن کنند ( یعنی هرکس باطنش خراب و غیر قابل اصلاح است حذف بشد ) اما توافق کردند یعنی گفتند همین ظاهر خیالی که مردم هستند باشند ، در میان همینها شاید یک نفر در نسل هفتمشان بفهمد که این دنیا شیطانی است و خودش برگردد ، پس باید این عالم خیال باشد.
178- همینکه شما نیت عمل بد را کردید جهنمت روشن میشود ، گفتیم پشیمان بشویم خاموش میشود ؟فرمودند : نه خاموش نمیشود ، باید توبه کنید و آن کار را هم تکرار نکنید یعنی دور و بر آن کار نروید نه اینکه باز میل بر آن کار داشته باشید ، که این توبه نیست ، بر اساس نیت محاکمه میشویم ، مثلاً 100 هزار تومان برای انفاق دارید در دل میگویی خدایا اگر داشتم به هرکس در تهران 5 میلیون تومان میدادم وقتی انفاقت را کردی از تو قبول میشود ، انگار به هرکسی 5 میلیون داده ای ، چون آنچه را که در توانت بود عمل کردی اما نیتت چیز دیگر بود خیلی بالاتر بود .
179- اگر در دلت کینه از کسی باشد ایمان در دلت نیست ، مثلاً تا به ذهنت آمد که در فلان جا قبلاً باکسی دلخوری پیش آمده باید بروی خیالت را خالی کنی ، بروی به آن شخص بگویی من اشتباه کردم ، ما شما را میبخشیم شما هم ما را ببخش ، با خانمت یا با هرکسی ، باید جبران خسارت کنی ، خیال که متفرق باشد افکارت و قلبت پراکندهاند نمیتوانی آن را جمع کنی باید ببینی اشکال کار در کجاست ، مثلاً یک سال است باکسی بد رفتاری کرده ای و دلگیر هستی ، این یکسال به اندازه پنجاههزار تا یک سال در مغزت میپیچد خودت هم خبر نداری چون عذاب از داخل است اما وقتی رفتی معذرت خواهی کردی میبینی این موج خوابید ، کار از باطن باید درست بشود ، ریشه کن بشود تا قلبت باز و باز تر شود تا دلگیری خیالیات از بین برود ترسهایت بریزد آنوقت کنترلت میآید بدستت چون قلوب بر اثر گناه میمیرند ، وقتی گناه را جبران کنی قلب زنده میشوند، با ذکر و اینها این مسائل حل نمیشود ، کلاً باید نگرانی گناه از وجود انسان برود ، یعنی آزاد باشی که اگر همینالان خواسته باشی گریه کنی راحت بتوانی ، وقتی گناه در جودت درگیر است اصلاً تو خیشیت پیدا نمیکنی و حال نداری ، انسان تا آزاد نشود به بهشت نمیرود ، اگر همینالان آزاد بشوی همینالان وارد بهشت میشوی ، وقتی وارد بهشت شدی مولا را میبینی ، وقتی مولا را دیدی اشکهایت سرازیر میشود ، آنجا دیگر در محضر هستی ، البته این را هم داشته باشید که در جایی بروی از طرف معذرت خواهی کنی یا بگویی من فلان کار را کردهام ببخش مثلاً دعوا درست میشود یا اختلاف بیشتر میشود نباید این کار را بکنید بلاخره از راههای دیگر مثل انفاق خوب و توبه و... جبران کنید.
180- ما الان درهر یکلحظه پنجاههزار سال زندگی میکنیم یعنی موج می زند ، حالیمان نیست ، از این گناه در میآییم و بدور گناه دیگر میپیچیم ، حتی پدر و مادرت گناه کردهاند تاوانش را باید تو بدهی از همان نطفه ای که با آثار منفی از پدر به مادر منتقل شد و باز مادر در بارداری گناههایی مرتکب شد ، اینها همه آثارش روی شما تأثیرمیگذارد ، سؤال کردیم پدر و مادر گناه کرده اند، گناه ما چیست ؟ فرمودند : اصلاً ما آمدهایم تا همینها را جبران کنیم با توبه کردن از اینها آزاد میشویم .
181- در مورد استاد فرمودند : تا کسی خودش به ثمر نرسد نمیتواند شمارا به ثمر برساند ، کسی بر این امر قادر است که در حضور باشد در شهود باشد ، او حرفش در فطرت انسان تأثیرمیگذارد ، اینکه یک نفر در جلسه سخنرانی برای 60 نفر صحبت میکند، در این اصلاً کار انجام نمیشود ، در زمان امیر الموئمنین(ع) مثلاً 4 یا 5 نفر آزاد شدند ، این آزادی برای همه نیست ، چون باید تک تک روی افراد کار بشود ، رو برو با شخص و در خلوت ، چه زن و چه مرد ، توحید را باید با نگاه در وجود او بریزی ، انسان تا وقتیکه به معراج نرود ، حرفش در کسی تأثیر نمیکند.
182- باید خیال از خاطره گناهان و کدورتها خالی شود باید زمینه خالی شود تا عقل بروز کند و عشق خدا وارد شود ، بعد میبینی از همه کسانی که بدت میآمده الان خود به خود خوشت میآید ، همهچیز به ارادهات میآید ، وقتی دوستیهای غیر خدا از فطرتت خارج شد اراده الهی وارد فطرتت میشود بعد میبینی عالم به اراده تو است ، وقتی به زیارت امام زاده ای میروید چون آزاد شدهاید و نور دارید خود امامزاده را میبینید ، همه این عالم در خیال انسان جا دارد ، هرچه که میگویی و میبینی و همه دریافتها میرود درخیال شما ، چیزی که گم نمیشود ، وقتی حرف ناجوری میزنید ، مقداری در فضا منتشر میشود ، یک مقداری به زمینه خیال شما میشود ، و یکسری هم میرود به قلب شما که جهنم برایتان تشکیل میدهد ، و این جهنم مدام حرکت میکند و تولید افکار ناجور در ذهنتان میکند و اذیتتان میکند .
تا انسان از حیوانیت آزاد نشود و پا در انسانیت نگذارد لذت انسانی را نمیتواند بچشد ، حتی شما طعم خواب را تا به حال نچشیدهاید ، شما وقتی میخوابید میمیرید ، خواب یک لذتی دارد که وقتی میخوابید ارواحتان باید برود یک سیری کند در عالم ملکوت و صبح که می شود با نشاط حرکت میکنید ، اینکه صبح خسته حرکت میکنید و بیدار میشوید ، چون میمیرید و صبح که روح در قالب شما بر میگردد در عذاب است چون داخل شما کثیف است ، ظرف باید تمیز بشود ، اما اگر ارواح که باز میگردند تمیز باشد بانشاط بر میخیزید و در دل شب که بر میخیزید با تضرع ، گریه ، حال دارید ، اینها را ندارید چون مشکل دارید ، احساس ما باید آزاد شود ، الان احساس و عشق ما بر اثر درگیریهای خیال پنهان شده ، شما الآنکه یک نگاه حرام میکنید 50 هزار موج به کلهتان میآید خب این شمارا قفل میکند ، ضربه بدی است مردم نمیدانند آثارش چیست ، یا مثلاً یک غیبت میکنند که در اصل 5 دقیقه بوده اما 50 هزار 5 دقیقه باید عذاب بکشی ، اینها را کی میخواهد جبران کند ، این است که انسان از حیوان پست تر میشود ، حیوان وظایفش را انجام میدهد غذایش را که میخورد خلاء اش پر میشود و راحت میشود ، اما کسی که یک گناهی میکند همین گناه یک گناه دیگر برایش پیش میآورد ، گناه است که شکل انسان را به شکل حیوان تبدیل میکند ، شما اگر بدانید چه عذابی در پی غیبت بوجود میآید هیچگاه غیبت نخواهید کرد ، ما خبر نداریم ما از آثار اینهابیخبریم ، دین یک چیز قلبی است ، اینطور نیست که تو با نماز و روزه دین دار بشوی اینها وظیفه تو است ، ما دین نداریم ایمان نداریم ، باید مرتبه و مقامات دین و ایمان را از درون خودت بگیری ، وقتی میگویند بهشت باید در مقام بهشت زندگی کنی وقتی می گویند مرد باید در مقام مرد زندگی کنی وقتی می گویند زن باید در مقام زن زندگی کنی ، آزاد زندگی کنی ، نه با درگیری خیال ، هرچه خیالت در گیرتر باشد تو بیشتر در جهنمی و هرچه آزاد تر باشد به بهشت نزدیکتری تا اینکه کاملاً آزاد بشوی ، وقتی بهشتی بشوی اصلاً خودت میشوی بهشت ، اصلاً هرکسی که وارد این دنیا میشود جهنمی است که وارد میشود ، معصومین (ع)زود از این جهنم رد شدند (شاهد قرآنی و روایات : وَإِنْ مِنْکُمْ إِلاَّ وارِدُها کانَ عَلىرَبِّکَ حَتْماً مَقْضِیًّا (71مریم )وهیچ یک از شما (نوع بشر) باقى نماند جز آنکه به جهنم وارد شود این حکم حتمى پروردگار توست - حضرت رسول(ص) : جزنا و هی خامدة ، از جهنم گذشتیم در حالی که خاموش بود ) و به توحید رسیدند ، و برای ما چونکه کسی از اولیاء سر راهمان قرار نگرفته و محبت دنیا داشتهایم ، دنیا سر راهمان قرار گرفته ، هرچه سر راهمان قرار گرفته شیطان بوده ، لذا غیر خدا را دوست داریم .
183- سؤال کردیم اینکه خیلی وقتها یک حال خوش در نماز و دعا و زیارتها عزاداریها و... به ما دست میدهد چیست ؟ فرمودند: این حالات از بین میرود و نمیتوانید نگاهشان دارید چون مقام نگرفتهاید و در حد احساس است ، اصلاً همین هم شیطانی است چون از خیال حرکت کرده است ، اما مثلاً شما وقتی یک اشکی میریزید که تمام وجودت را تکان میدهد و تمام وجودت شهادت به اشکت میدهد این اشک از حوض کوثر است ، اشکهای ما یا خیالی است یا عقلی است ، یا از ترس است و یا از غم دلمان است ، ماغمخوار نداریم ، یکی باشد که غم ما را بخرد ، مثل آقا امام زمان (عج) .
184- تمام حیوانات با دو نفس حیوانی و نباتی زندگی میکنند ، و ما هم باهمین دو نفس در حال زندگی هستیم ، انگار که هم آنها و هم ما در زندان هستیم ، لذا نفس انسانی و نفس رحمانی اینها را باید از آنطرف و از داخل درست کرد ، یعنی دست قلب ما را باید بگیرند ، شما فقط باید زمینه را آماده کنید پاک کنید تا او بیاید آن نفس انسانی را در میانت بروز بدهد ، سبز کند ، شما وقتی پاک بشوید ، انسانیت از میانت بروز میکند ، وقتی کثیف هستی حیوانیت از میان شما از نگاه شما از حرف شما بروز میکند وقتی از حرام پرهیز کردی و پاک شدی و به انسانیت رسیدی اینجا از حلال پرهیز میکنی تا خدا از تو بروز کند تا به وجود برسی به معراج برسی ، این بستگی دارد به آن ولی که سر راه شما قرار میگیرد ، ببینی چقدر میتوانی به او علاقه پیدا کنی ، ایمان پیدا کنی و تسلیم بشوی ، شیطان نمیگذارد به این راحتی به او اعتماد کنید ، در وادی شک به او حیرانتان میکند ، خیلی مشکل است ، کار انسان خیلی مشکل است .
185- سؤال کردیم کار اینهمه خلایق چه میشود ، همه جهنمی هستند ؟ فرمودند: اصلاً خود حضرت رسول (ص) و ائمه (ع) هم در جهنم متولد شدند ، اما دنیا نتوانست شکارشان کند آنها زود رد شدند و رفتند درجایگاهشان برای دستگیری ، ما همینالان در میان جهنم هستیم حالیمان نیست ، قلبهایمان مرده است ، شما یک مرغ مرده را روغن داغ بینداز اصلاً حالیش نمیشود ، حالا یک مرغ زنده را میان روغن بینداز ، ببین چه داد و فریادی میکند ، نفس اولیه ما مرده است ، نفس نباتی و حیوانی در برابر این جهنم مرده است ، این همان نفس شیطانی است ، اما وقتی بخواهی زنده بشوی و گناهان را یکییکی دور کنی اینجا شیطان نمیگذارد زنده بشوید باید دائماً توسل کنید و از خدا بخواهید و گریه و زاری کنی تا از گناه آزاد بشوی .
186- ایشان فرمودند : ما شش ماهه بودیم در بغل مادر در یک مجلس روضه ، مادرم اشکش افتاد در دهان من ، شما اگر پاک شوید گذشتهها را به یاد میآورید حتی آن وقتی را که در شکم مادرتان بودهاید ، آینه تانکه تمیز بشود خود به خود عکس دورههای قبل خود را به یاد میآورید ، چونکه تلنبار شده فراموش کردهایم ، باید خیال آزاد شود و مشکلات ما ریشه ای ریشه کن بشوند ، تا عقل بالا بیاید ، وقتی عقل زنده شد روح به حرکت در میآید ، اولیاء به چشم گناه کار به انسان نگاه نمیکنند بلکه به چشم مریض نگاه میکنند تو مریض بودی که این گناهان را مرتکب شدی .
187- باید زمینه را در خودتان ایجاد کنید یعنی قابلیت را ایجاد کنید باید غصه خودتان را بخورید که در این صورت خداوند حتماً یک ولی را سر راهتان قرار میدهد و حجت را بر شما تمام میکند تا فردا روز نگویی کسی نبود دستم را بگیرد ، اگر هم زمینه را ایجاد نکنید که مانند اکثریت مردم در همان حد باقی میمانید . در یک شهری سیل آمد همه فرار کردند ، یک نفر گفت خدا من را آزاد آفریده و خودش کمکم میکند ، با بقیه فرار نکرد ، آب بالا آمد برایش قایق فرستادند قبول نکرد به سر تپه ای رفت ، آب بالا آمد ، هلی کوپتر فرستادند بازهم قبول نکرد تا آب بالا آمد و در حال خفه شدن گفت خدایا قرار بود کمکم کنی ، ندا آمد سه نفر را برایت فرستادم وقتی خودت نمیخواهی چه انتظاری داری ، لذا اگر ولی سر راهت قرار گرفت تا از جهنم خلاصت کند ، باید غصه خودت را بخوری ، اما شیطان قسم خورده است لذا باید از خدا و از اهلبیت(ع) بخواهی کمکت کنند .
188- یکی از چیزهایی که در بشر مشهود است جهل اوست ، انسان در هر مرتبه ای که هست جهل او مانع و حفاظی برای رشد او شده است ، مراحل انسانی را طی نکرده است لذت انسانی را نبرده است مراتب انسانی را ندیده است ، جایگاهش را ندیده است آن ثروت معنوی را در میان خودش پیدا نکرده است ، جهل را ثروت میداند ، یک سری از ما جهل داریم فکر میکنیم معنویت داریم ، دورکعت نمازی میخوانیم و یک روضه و حسینیه ای برای خودمان سرپا میکنیم فکر میکنیم که دیگر کار ما درست است ، اهل حسینه ایم ، یا صدای خوبی داریم چهار نفر دورما جمع شدهاند و...
ما خودمان با خودمان ضد هستیم ، یعنی این ضدیت را خدا قرار داده برای رشد ما ، مثلاً عقل انسان با خیالش ضد یکدیگر هستند ، عقلش با مرتبه نورش ضد است ، نورش با مرتبه وجودش ضد است ، همه ضد بر ضد هستند ، نمیگذارند تو حرکت کنی ، اینها حالتهای برزخی دارد ، مگر انسان بتواند تحت یکی از اولیاء خدا حرکت کند ، رشد انسان به هرعملی از انسان نیست ، بلکه فقط به عمل صالح است ، عمل خدایی ، همینکه یک عملی را بگویی من انجام دادم کار خودت را خراب کرده ای ، درجا زده ای ، دیگرحرفت چی بود ، این عمل شیطانی است ، اصلاً کار خیری که کرده ای نباید به یادت بماند باید فراموشش کنی ، هر کاری که پشتش توقع ، یا من باشد آن کار شیطانی است ، اگر عمل صالح کردی ، تازه از آن عملت باید توبه کنی بعد فراموشش کنی این عمل می شود رحمانی ، لذا خودت را طلبکار ندانی ، چون ما از خودمانکه چیزی نداریم ، هرچه در عالم تجلی شده و هرچه فیض نازل شده است طی مراتب از سر دست انگشتان خداوند ، اهلبیت(ع) و اولیاء خدا تجلی کرده است در این عالم ، و ما استفاده میکنیم ، وقتی تمام فیض از ناحیه حضرت بقیت الله (عج) افاضه میشود ما از خودمان چه چیزی داریم .
189- سؤال کردیم که زندگی بشر که امروز به این شکل در آمده آیا از اول برنامه بر این بوده ؟ فرمودند: بله برنامه همین بوده ، اصلاً این زندگی برای این است که کفر و ایمان خودش را نشان بدهد ، مردم در دوره قدیم به اشکال حیوانات مسخ میشدند ، از زمان پیغمبر(ص) به اینطرف چون ایشان وجودشان قوی بود در عالم ، مردم دیگر در باطن مسخ میشوند نه در ظاهر ، یکی خوی سگی دارد ، یکی خوی گرگی دارد ، هرکسی یک خویی دارد ، این خوی باید از بین برود ، این خوی مسیر زندگی شخص را تعیین میکند که این کار خوب است یا بد است ، شما تا تبدیل به ولی خدا نشوی مریض هستید ، کم دارید ، با فکرت کار میکنی که فکر کنم باید آن کار را بکنم ، فکر میکنم باید این کار را بکنم ، لذا نه این درست بود و نه آن و هرچه خدا بخواهد آن درست است، مثلاً می گویی امروز میخواهم فلان جا بروم یا فلان کار را انجام بدهم ، آن روز میگذرد و تو قادر بر آن نمیشوی .
190- سوال کردیم که آخر آدم چیست؟ فرمودند: همینالان آخر ماست ، آخر ندارد، حقیقت وجود ما یکچیز ناشناخته است، که بوده و هست و ظهورات دارد و ظهورات او ارواح شماست و از ارواح شما جسم شما بروز کرده و حالا با این جسم باید خودت را آماده کنی و کمبودت را جبران کنی برای رفتن به سوی قلب خودت ، کمبود ما اخلاق است اما حرف از اخلاق که میشود میگویند فلانی آدم شوخ و خوشاخلاقی است نه اتفاقا او نامرد است، اخلاق یعنی اینکه کمبودهای وجودی ات از بین برود ، یعنی کمبود خداییات از بین برود، در جامعه ما وقتی زنی با یک مردی شوخی میکند می گویند خوشاخلاق است، نه او مقام هرزگی و بدکاره را گرفته که با مرد نامحرم میخندد او باید مقام زن را پیدا کند و یا مرد باید مقام مرد را پیدا کند، اخلاق خوب یعنی رفع کردن نقصها و کمبودهای وجودی ات نه خوشوبش کردن.
کمبودت که از بین برود شما به مقام وجود میرسید و وقتی به وجود رسیدید تا چهل خانوار اطراف شما رزق و روزی دنیاییشان را راحت میخورند و پا در هر شهری بگذاری مردمش شب خواب راحت خواهند داشت .
ایشان می فرمودند گاهی که مردم یک شهر در فشار می افتند ، ما می رویم آنجا فقط یک ناهار می خوریم و بر می گردیم ، اصلا وقتی یک ولی خدا پا در یک شهر می گذارد شیاطین از آن شهر می گریزند.
191- وجود انسان یک وجود عالم گیر است یعنی زود خو میکند ، زود وابسته میشود ، زلزله خیز است ، اینکه در هر جای دنیا هر روز یک اتفاقی میافتد ، یکجا زلزله ، یکجا سیل ، یکجا جنگ و... وجود ما بر ذرات این عالم وصل است و این اتفاقات درون ما میافتد .
هم ما و هم حیوانات دو نفس مشترک نباتی و حیوانی داریم ، مثلاً مگس روی لکهها و نجسها مینشیند ما هم روی ضعفها مینشینیم ، الان این عالم که ما زندگی میکنیم بر اساس خوی ها میچرخد بر اساس شیطنت ، این عالم را عیبهای ما میچرخاند ، کمبود اخلاق ما میچرخاند ، لذا هرچه رشد کنیم شیطنت ما رشد کرده است ، اینکه می گوییم فلانی خوب است ، او حیوان خوبی است اگر او خوب باشد داخلش درست میشود و اهل بصیرت میفهمند کی خوب است کی بد است ، طرف خیلی آدم محترم و در ظاهر متشخصی است اما وقتی نگاه میکنی میبینی باطنش سگ است مثل یک سگ مؤدب خانگی تربیت شده، مثلاً یک خانمی تربیت شده و حجاب دارد و یک خانمی هم حجاب ندارد ، آیا این حجابی که دارد مقام حجاب را هم گرفته است؟ لذا میبینی یکجا که آزادی عمل داشته باشد از آب که رد شد رفت آنطرف حجابش را برمیدارد ، لذا انسان تا در محضر خدا قرار نگیرد و او را ناظر برخود نبیند کارش درست نمیشود ، یعنی در اصل هر وقت که ما هم بر خدا ناظر شدیم دیگر راحت میشویم ، لذا اگر خدا بر ما ناظر باشد ما غافلیم و اگر ما بر خدا ناظر باشیم در حضوریم ، باید ببینیم از کدام دسته هستیم.
192- باید از خدا بخواهی تا یک بصیرتی به تو بدهد یک عنایتی ، یک نوری، چراغی به شما بدهد تا حلال و حرام را بتوانی بفهمی ، قبض و بسطت را بتوانی بفهمی ، نحوه برخوردت را بتوانی بفهمی ، الان مربیهای ما کمبودها را در میآورند ، مثل یک سرآشپزی که میگوید این غذا این را ندارد نمک ندارد زردچوبه ندارد ، فلان را ندارد ، اهلبیت(ع) این راه را قبول ندارند این راه همهاش شیطنت است ، آنها میگویند باید ببینی چه چیزهایی دارد چه چیزهای خوبی دارد ، آدم باید خود شناسی کند، خوی حیوانی خودش را بفهمد ببیند گرگ صفت است ، سگ صفت است گاو صفت است موش صفت است و...
سؤال کردیم ما چطور خوی خودمان را بفهمیم ؟ فرمودند : ما همهمان می دانیم ، الان یک لیوان آب برایت بیاورند نمیدانی سرد است یا گرم ؟ خیلی خوب هم می دانی ، ما الان یک خوی داریم اما اگر بنا باشد جلویش را نگیریم و ملتفت این قضیه نباشیم 40 سال را که رد کنیم میبینی هفت ، هشت خوی در هم شد ، می بینی این چهره به شکل هفت یا هشت حیوان درآمده ، بینی سگ ، چشم خر، صورت فلان گونه فلان و... در قیامت با این اشکال وارد میشوی .
امام حسین (ع) در صحرای عرفات با تمام جسمش صحبت کرد ، ذرههای جسمانی حیوانی همه شهادت دادند که ما به اختیار شماییم ، شما باید اول بیایی ببینی اصلاً کی هستی اول وجودت را زنده کنی ، وجودت به حرف بیاید ، شما فکر میکنید که اولیاء خدا چطور میبینند ؟ چشم باطن که باز شد دیگر خودشان چشمهایشان را میبینند ، چشمهایشان دیگر آنها را نمیبیند ، الان چشمهای ما ذهنی است تصویر ماده را برمیدارد وقتی انسان از جسم رد شد او دیگر چشمها را میبیند ، ما خودمان نرسیدهایم به مقصد دم و دستگاه درست کردهایم ، همهاش گول زدن مردم است یک عده بدبخت و بیچاره دور ما جمع میشوند ، اصلاًهمینکه لای کتاب را باز کردی یعنی تو چیزی نداری ، تو از آن چیزهایی که رسیدی بگو آنهایی که به عمل در آوردی ، تو که میخواهی بروی کسی را هدایت کنی آیا سرت به سینه امام (ع) خورده صاحب علم ید الله شده ای .
آن اوایل کار یک روز به حرم امام رضا (ع) رفته بودیم ، تولد امام حسین (ع) بود ، به آقا عرض کردم آقا ما شما را ندیده ایم این چه برنامه ای است ، آیا ما از عمر هم بدتریم آیا ؟ که او را در خانه مادرتان راه دادند ، این چه برنامه ای است ، بعد نماز جعفرطیار را خواندم و بعد دو رکعت نماز زیارت هم خواندم ، خواستم یک نماز دیگر هم بخوانم لذا تا دست برای تکبیر بالا بردم دیدم یک آقایی جلویم ایستاده است ، نگاه کردم یک کلاه سیاهی بر سرشان بود لباسی شبیه لباس خدام پوشیده بود ، اشکهایم شر شر روان شد ، خیلی گریه کردم ، رفتم به یک سمتی در کنار ضریح که ایشان را از روبرو ببینم ، حدود یک ربع ایشان را تماشا می کردم تا بعد که از آن حالشان فارغ شدند ، آمدند ما را بغل کردند ، قدشان تقریبا 20/2 بود ، سرم را برسینه شان گذاشتم ، فرمودند شما فکر می کنید که ما از حال شما خبر نداریم ، شما فکر می کنید که ما از زندگی شما خبر نداریم ، ما همیشه در فکر شما هستیم ، و صحبتهایی کردیم و بعد از اینکه صحبت ها تمام شد به ایشان گفتم ما دوباره کی شما را ببینیم ، فرمودند ما همیشه اینجا هستیم ، گفتم همیشه می آیم اما شما را نمی بینم ، فرمودند تقصیر خودتان است که نمی بینید ، و بعد فرمودند دیدار بعدی ما و شما باشد جلوی خیمه امام زمان (عج) .
193- چرا از بین امامان اسم امام حسین (ع) با انسان کار دیگری میکند ، اسم حضرت زهرا(س) اسم امیر الموئمنین (ع) با انسان کار دیگر میکند ، خداوند خیلی به ما عنایت کرده که در این دوره آخر الزمان یعنی بعد از حضرت رسول سلام الله علیه ، در حال زندگی هستیم و این چهارده معصوم آمدهاند ، اینهمه خون دادهاند ، برای ما و راحت راحت راه معراج را باز کردهاند ، حالا ما آمدهایم با خانه وزندگی و زن و ...متوقف وسرگرم شدیم و مقصد را فراموش کردیم ، این دعا : " اللّهمّ! عرّفنی نفسک فإنّک إن لم تعرّفنی نفسک لم أعرف نبیّک! اللّهمّ! عرّفنی رسولک فإنّک إن لمتعرّفنی رسولک لم أعرف حجّتک! اللّهمّ! عرّفنی حجّتک فإنّک إن لم تعرّفنی حجّتک ضللت عندینی! ؛ خدایا! خودت رابه ما بشناسان که ماعارف تو باشیم و تو معروف ما ، زیرا اگر تو را نشناسیم ، پیغمبر تو را نمیشناسیم ؛ خدایا ! پیغمبرت را به ما بشناسان که اگر پیامبر تو را نشناسیم ، امام را نمیشناسیم ؛خدایا! امام را به ما بشناسان که اگر امام را نشناسیم ، از دینمان منحرف و گمراه میشویم" منظور از این دعا این است که هر که در این دنیا به معراج نرود به دین جاهلیت مرده است ، اگر یک ولی بر سر راهت قرار نگیرد اینطورمیشود ، ما کلاه بر سر همه عالم میتوانیم بگذاریم اما بر چند دسته نمیتوانیم کلاه بگذاریم ، یکی خدا ، یکی 124 هزار پیغمبر و امامان (ع) و یکی هم اولیاء خدا که بر روی زمین گذاشتهاند و در نقشهای مختلف هستند که ما نمیشناسیمشان ، لذا ما باید من را خط بزنیم ، خودمان دشمن خودمان هستیم .
194- مثلاً شما امام حسین (ع) را در صحرای کربلا نگاه کنید ، بعضیها سربار ایشان بودند و بعضی همراه ایشان ، سربارها را شب فرستادند که بروند ، ما در این جامعه سرباز اقا امام زمان (عج) هستیم ، همینکه محبت دنیا راداریم سرباریم ، مشکل ما از اینجاست .
195- فردی خدمت ایشان آمده بودند ، از او پرسیدند که شغل شما چیست ؟ آن فرد توضیح داد که در یک موسسه تحقیقاتی سیاسی فرهنگی در سطوح بالا به سفیران و وزراء مشاوره ارائه میدهد ، ایشان فرمودند حواست جمع باشد که یک موقع گول نخورید ، یعنی این کارهایی که انجام میدهیدکلاً خیالی است اما باید هم به همین امور مشغول باشید تا از نظر معنوی رشد کنید ، پرسیدیم که آیا اینها بد نیست ؟ فرمودند : کی گفته که بد است ، ما می گوییم اینها گولتان نزند برایتان من نیاورد این چیزهایی که می دانید شیطانی است مثل اینها را مگس هم میداند ، یک نفر از حضرت علی (ع) پرسید که این دریا چند قطره است ، حضرت فرمودند آیا تو فکر میکنی حساب این را خدا نمیتواند به یک مورچه بدهد ؟ آن فرد گفت چرا میتواند ، حضرت فرمودند پس ما همه چیز را می دانیم ، لذا ما در کل گول خورده هستیم ، چرا ؟ چون بی خبر از این گول خوردنمان هستیم .
گفتیم یعنی منظور از گول خوردن این است که تا یک مقدار اطلاعات کسب میکنیم غرور میگیردمان ؟ فرمودند : مسئله غرور نیست مسئله این است که احمقیت ما را میگیرد ، جهل ما را میگیرد ، انسان از ذرات کل عالم خلق شده پس قابلیت تبدیل به همه چیز را داریم لذا نباید به آنها تبدیل بشویم ، انسان مثل یک توپ است در این دنیا نباید بگذاریم این توپ دست هرکس بیافتد ، بازیمان بدهند ، امام حسین (ع) این توپ را از کل عالم گرفت و رفت به وجود عالم ، همه عالم یک طرف و امام حسین (ع) یک طرف ، یعنی ایشان همین مقام نفس را که می گوییم برای زن است ، این نفس را اصلاح کرد .
اگر امام حسین (ع) نبودند حق و باطل را در این عالم کسی نمیتوانست تشخیص بدهد ، شمر و ابن ملجم ها را نمیتوانستند بشناسند امامت و ولایت قابل تشخیص نبود همه از حق و باطل در گمراهی بودند ، امام حسین (ع) آمد مشکل را حل کرد ، امام حسین(ع) فرمودند امروز دین نیاز به خون دارد ، یکی آمد گفت من شمشیر میدهم یکی گفت من پول و اسب میدهم و یکی هم گفت من جان میدهم لذا مراتب انسانها مشخص شد یعنی میزان شد مشخص شد و الان شما با افکارت میتوانی بفهمی که کجا هستی و در کدام دسته هستی .
196- حضرت رسول(ص) اسلام را برای مردم تعریف کرد ، اسمش را آورد مثلاً تئوری و امام حسین (ع) بصورت عملی شکل اسلام را نشان داد که اسلام این شکلی است اصلش را نشان داد مثلاً عکس آن را کشید و همه دیدند ، که یکی نگوید من بی خبرم ، امام حسین (ع) حق وباطل را از اول دنیا تا آخر دنیا مشخص کرد ، آنهایی که ادعای اسلام را داشتند جایگاهشان را مشخص کرد .
شما به خانه کسی میروید اگر دستت در سفره به لقمه دراز بود و دیدی چشمن به زن اوست میفهمی که بر باطل هستی به نامردی خودت پی میبری ، امام حسین (ع)میفرمایند هرکجا هستید جوانمرد باشید ، نه مظلوم باشید و نه مظلوم کش ، یعنی از تمام راههای متصور به ما راه را فهماند که فردا کسی بهانه ای نیاورد .
197- انسان تا وقتیکه دینش را از قلبش نگیرد و قبل از مرگ ، نفسش را نکشته باشد ، در خطر است ، چون محبت دارد ، وقتی محبت دنیا از دلت کنده بشود نفس انسان خودش را میکشد ، از اینجا دیگر تعلق قطع میشود ، دین یک هدیه است و با نماز و روزه ، دین و ایمان حاصل نمیشود بلکه اینها وظیفه مسلم است ، دین با محبت امیر الموئمنین (ع)به دست میآید ، اصل دین حب و بغض حضرت علی (ع) است ، بحث انسان و نفس این است که وقتی انسان مراتب وجودی را طی میکند ، وقتیکه به نور میرسد آنجا نفسش کشته میشود ، مقام نور مثل چاقویی است که نفس را میبرد و بعد در اینجا امیر الموئمنین (ع)است که زندهات میکند و به تو حیات میدهد .
حرفهایی که الان به مردم گفته میشود از شب اول قبر و فشار و نکیر و منکر و... حقیقتش جور دیگر است ، همینالان اگرموت نفسانی را داشته باشید آن حیات را از حضرت امیر(ع)میگیریم ، مگر حضرت رسول (ص) که به معراج رفت آنجا چه کسی را دید ، امیر الموئمنین (ع) را دید با قرآن ، قبل از آدم(ع) امیر الموئمنین آنجا نشسته بود ، الان هم هست ، حضرت رسول (ص) که قرآن را از حضرت علی (ع) را گرفت در عوض کوثر و عترت را به ایشان داد حضرت زهرا (س) را داد ، ایشان خندیدند و به مزاح گفتند اگر حضرت امیر در معراج (ع) قرآن را نمی داد ، حضرت رسول (ص) هم فاطمه (س) را نمی داد ، معراجی که حضرت رسول (ص) رفتند باطنش حضرت علی(ع) بود و در باطن حضرت امیر (ع) وجودش که همین قرآن بود را آورد و این وجود را در عالم پهن کرد ، (( پا ورقی : « امیرالمؤمنین علی(ع) فرمودهاند: کل قرآن درسوره حمد است وکل سوره حمد دربسم الله الرحمن الرحیم وکل بسم الله الرحمن الرحیم درباء بسم الله است وکل با درنقطه زیرب است ومن نقطه زیرب هستم / امام صادق (ع) فرمودند: رسول خدا به معراج برده شد و خداوند دربارهی شرافت و عظمت علی (ع) نزد خود با پیامبر (ص) صحبت کرد. هنگامی که پیامبر به بیت المعمور رفت و انبیاء با او نماز گزاردند، از مقام و منزلت علی (ع) نزد خداوند به شگفت آمد. در این هنگام خداوند بر پیامبر (ص) وحی فرستاد؛ چنانچه در « سوره یونس ، آیه 94 » آمده، اگر بر آنچه بر تو نازل کردیم شک داری، از کسانی که قبل از تو کتاب خدا را خواندهاندسؤال کن».یعنی از انبیا سؤال کن که درکتابهای آنها هم آنچه از فضائل علی (ع) بر تو نازل کردیم بر آنان نیز نازل نمودیم؛ .... اما آنگونه که در « بحارالانوار ، ج 36 ، ص 94» آمده، والله نه پیامبر شک کرد و نه از انبیا سؤال نمود. بلکه از مقام بلند علی (ع) به وجد آمده بود ))
198- اصلاً دین به ما چپکی رسیده ، گفتیم یعنی ناشناخته است ؟ فرمودند : ای کاش نا شناخته بود حالت فریب دارد .
199- زمانی که یک دوست ناجور پیدا میکنی بدانکه خودت خرابی یعنی از عیبهای او خوشت میآید .
200- سؤال کردیم که خوی های حیوانی مان را چطور پاک کنیم ؟ فرمودند : این خوی ها پدر همه را در آورده ، تنها چیزی که اینها را پاک میکند گریه بر امام حسین (ع) است ، یعنی باعث مهار نفس میشود ، بازهم گول گریه کردنتان را برای امام حسین (ع) نخورید ، چون سه رقم بکاء داریم ، بکاء خیالی داریم مثل یک خانمی که میخواهد درس بخواند شوهرش راضی نیست اشکش سرازیر میشود این اشک خیالی است ، یکی هم بکاء عقلی است و دیگری بکاء وجودی است ، بکاء وجودی شیرین است آب زمزم است اشک وجودی را میشود بخوری این اشک خوردنش هدایت میکند ، بکاء عقلی شور است ، باید ببینی کدام مقام بکاء رادارید ، اشک خیالی بو میدهد در مجالسی که افراد خیالی اشک میریزند بوی گند بلند میشود که با مشام برزخی مشموم میشود ، مثل آدمهای جنب که بو میدهند ، لذا آدمهای خیالی کلاً بو میدهند و گاهی که بوی آنها به ما میخورد ما تا سه شبانهروز می افتیم و مریض میشویم .
از ایشان سؤال کردیم که چطور اشک وجودی پیدا کنیم ؟ فرمودند : باید به معرفت برسید ، عمل داشته باشید ، مثلاً الان شما یک عدد نان دارید، هم شما گرسنه هستید و هم این آقا ، باید نصف کنید و باهم بخورید ، اگر همه را شما بخوری بلا میشود دل درد میگیرید ، کار ظریف است دیگر ، پول در بانک میگذارید واقعاً این سودی که ما میگیریم نزولش را بانک از که میگیرد ؟ خوب این پولها نجس است ، آیا آدم نجاست خودش را میخورد ؟ پول را از یکی میگیری میبینی نور دارد حلال است ، مثلاً پولی که از امام رضا (ع) از حضرت معصومه (س) میگیرید تا پولی که از کس دیگر میگیرید یکی است ؟ اینکه می گوییم حلال و حرام ، پول که حلال و حرام نمیشود ، بلکه در دست ما و در وجود ما خراب میشود یعنی هرچه به دست ما میرسد طبق وجود ما میشود ، مثلاً میگوید فلانی دستش خوشمزه است ، خیر اینطور نیست بلکه او وجودش اصلاحشده است ، مثلا فلانی ظاهراً حجاب ندارد اما در باطن به اهلبیت(ع) علاقه دارد وقتی علاقه به اهلبیت(ع) دارد دست به هرچه بزند خوشمزه میشود .
سؤال کردیم نجس و حرام را توضیح بدهید : فرمودند : هرچه که درعالم قید بخورد نجس است ، ما نجاست عقلی هم داریم نجاست وهمی و خیالی داریم ، مثلاً یکی که زنا میکند میگویند کفر دارد ، خب کفر عقلی هم این است که تو در خیالت فکر بد میکنی و این ها همه باهم یکی است ، کفر وجودی یعنی اینکه غیر خدا را دوست داری کفر در هرمرتبه مصداق خودش را دارد ، فکر نکن ما از آنکسی که زنا میکند بهتریم ، مایک طور دیگر زنا میکنیم ، او زنای جسمانی میکند و ما زنای روحانی میکنیم ، با چشمش زنا میکند با خیالش با گوشش زنا میکند ، یک کلمه میگوید فلانی خوب است یا بد است با غیبت کردن زنا میکند ، اینکه شیطان قسم خورده که من یک نفر را نمیگذارم در برود برای همین است دیگر ، گفتیم با این حساب کار خیلی ظریف است : فرمودند : مگر اینکه اهلبیت(ع) و خدا عنایت کنند ، اگر غیر از اینها باشد ما همهمان گیر هستیم اعمال ما مثل آبی است که باید ببری در دریا بریزی حالا از هزاران رود و کوه باید رد بشوی ،حالا در این میان خرت چپ نکند در راه دزد هست و...
201- سؤال کردیم بجز گریه بر اهلبیت(ع) کدام اعمال و اذکار را میفرمایید : فرمودند : تفکر ، تفکر در آمدن و رفتن ، ببینیم اصلاً برای چه آمدهایم ، ما نیامده ایم برای خوردن یا مالکیت پیدا کردن بلکه ما آمدهایم تا یکچیزی را درک کنیم ، خوب ما از بس احمیقم میآییم مالکیت پیدا میکنیم ، باید چیزی را درک کنیم .
روزیِ انسان در حقیقت خود خداست ، وقتی می گوییم اهلبیت(ع) این اهلبیت جسمانی منظور نیست ، اهلبیت(ع) یک طعم است برای انسان ، ایمان یک مقام است ، نماز یک مقام است، انفاق یک مقام است ، عُمَر هم انفاق میکرد ، علی (ع) هم انفاق میکرد ، حالا چرا تا اسم انفاق علی (ع)را میبرند بدن انسان یک طوری میشود، ولی از انفاق عمر میگویند انسان باور نمیکند ، اعمال طبق وجود انسان مورد قبول میشود .
202- ما باید ترک حلال کنیم ، به این معنی که وجود مان تغییر نکند به داشتن مال دنیا یا نداشتن ، یعنی داشتن و نداشتن فرقی بحالمان نداشته باشد ، مردم خمار دنیا هستند ، پول که هست نعشه میشوند و پول که نیست خمار میشوند ، اینطور نباشد ، از داشتن یا نداشتن نباید خوشحال یا ناراحت بشوی ، حرام را ترک کن تا خدا با این معنی که گفتیم شمارا از حلال ترک بدهد ، یک قدم را شما برداد تا ده قدم خدا بردارد .
203- یکی از دوستان سؤال کرد که میخواهم به نام رضا متصف بشوم : فرمودند : هروز 1001 مرتبه به سمت علی ابن موسی الرضا (ع) ایستاده یا نشسته ذکر یا رئوف و یا رحیم را داشته باش ، بعد از آن فرد سؤال کردند شما سید هستی ؟ گفت : نه ، ایشان فرمودند: چرا سید هستی نور سیادت را در وجود شما میبینم ، او گفت بنده چند ماهی هست که دچار قبض هستم ، ایشان فرمودند : باید ببینی که دوستانت که هستند ، با چه کسانی حرکت میکنی ، گفت دوستان خوبی دارم از موئمنین هستند ، ایشان فرمودند : در ظاهر موئمن هستند ، در باطن کفر دارند ، ببین کلمه ای که از دهانشان خارج میشود سیر این گفتار به کجا میخورد به دنیا میخورد یا خیر از روی شهوت است .
204- سؤال کردیم برای حضور قلب در نماز چه توصیه ای دارید ؟ فرمودند : همیشه با وضوء باشید و سعی کنید نماز را به جماعت بخوانید ، با جماعت بخوانید تا خدا بیاید سوایت کند و با کل وصلت کند .
205- لذت حقیقی برای انسان در وجود خود انسان است .
206- شیطان به تمام وجود ما احاطه دارد ، چهارده معصوم(ع) ، امام حسین (ع) آمدند تا انسان را کلاً خالص کنند ، همینالان انسانها میدانند که خالص هستند یا خیر ، ما این تن که نیستیم ، این تن یک قالب است که این وجود ما را به وجود حضرت زهرا (س) و حضرت رسول (ص) و امیر الموئمنین (ع) برساند ، ما در ولایت مشکلداریم ، الان همینکه مردم سال (خمسی) ندارند ، خیلی بد است ، کسی که سال خمسی ندارد تاریک است اصلاً از حرکاتش مشخص است ، البته حرکات جسمانی منظور نیست ، مثلاً مثل غذایی که نمک ندارد ، اگر بتوانی ببینی ، میبینی که آن شخص ادب روحانی ندارد .
207- باید دستتان را بگیرند ، باید حضرت رسول (ص) دستتان را بگیرد ، یعنی وجودت در زمان حاضر با وجود حضرت بقیت الله(عج) وصل بشود ، شدت وجودی پیدا کنید ، چون وجود در عالم یکی است ، این ما هستیم که متکثر هستیم ، وقتی به وجود برسید آنجا وجود ما و امام زمان (عج) و خدا همه یکی است ، خداوند این فرصت را داده تا خودمان را اصلاح کنیم و به انسانیت خودمان برسیم ، یعنی چهارده تا نمونه گذاشته که اگر به هرکدام دسترسی پیدا کنی کار تمام است ، یک نور واحد هستند ، اینها عصاره 124 هزار پیغمبر هستند ، و وجود امام زمان (عج ) عصاره چهارده معصوم (ع) است .
208- یکی از اولیاء خدمت حضرت بقیت الله بودند به ایشان عرض کرد که ما خیلی دوست داریم هم نشین شاهزاده علی اکبر امام حسین (ع) بشویم ، این را که گفت حضرت حجت (عج) به احترام شاهزاده علی اکبر (ع) مندیل خود را از روی سر بر روز زمین گذاشتند ، لذا ما اصلاً اینها را نمیشناسیم ، گفتیم پس ما خیلی از قضایا پرت هستیم : فرمودند : ما یا مردهایم و یا در خوابیم مگر خودشان عنایت کنند ، ما هر کاری که میکنیم باید مقامات آن کار را بگیریم ، مقام نماز ، روزه ، انفاق و...اگر صد سال هم نماز بخوانی پیشانیت هم پینه ببندد ولی آن اتفاق روحی در تو نیافتد ، خب این چه نمازی است ، اینکه افکارتان در نماز پراکنده است چون قلبتان مرده است ، وقتی تکبیر میزنی ، با الله اکبر باید خیال بسوزد ، بدن به لرزه بیافتد ، ما باید قلبمان آزاد شود تا خیالمان تطهیر بشود ، اینها با تمرین هم نیست ، شما وقتی علاقه به دنیا دارید کلاً در خیال هستید ، تو اصلاً خود خیالی ، باید یک دارایی وجودی پیدا کنیم ، علامت مقام گرفتن این است که الان اگر یک کاری را انجام میدهی برایت سخت است و ناراحت هستی وقتی مقام بگیری از انجام ندادن آن کار در ناراحتی هستی ، اصلاً وجودت با آن عمل عجین است ، اینجا خدا دستت را گرفته ، ما این کارهایی که انجام میدهیم چه نماز و روزه و انفاق و...از طرف حضرت رسول(ص) است ، درست هم هست ، اما همینکه خیال کردیم خودمان انجام دادهایم رد است ، همه اینها عنایت آنهاست ، هر بار که کار خیری میکنی باید خودت را بدهکارتر بدانی .
209- سؤال کردیم که این سی چهل سال را که کج رفتیم را چطور باید درست کرد یک شبه که نمیشود این سالها طول میکشد ، فرمودند : فرمودند یک شب نه در یک لحظه درست میشود ، هدایت یک لحظه است ، خدا یک نظری میکند هدایت میشوی ، یک نوری وارد قلبت میشود ، کافی است یک هم نشینی با اهلبیت(ع) داشته باشید کار تمام است ، یک همنشینی با آقا امام زمان (عج) کافی است انسان باید به شهود برسد ، آنها که حضرت یوسف (ع) را دیدند دست را بریدند ، ما چرا دستمان را نمیبریم ، چون از حضرت یوسف(ع) ایراد میگیریم.
210- عالم کسی است که به علم لدنی و علم یداللهی دست پیدا کرده باشد یعنی باطن قضیه را بفهمد ، جمال حقیقت را زیارت کرده باشد ، حقیقت وجود حضرت رسول (ص) را اگر در عالم ملکوت زیارت کنی دیگر کار تمام است ، یعنی اگر کسی به این مرتبه برسد ، خدا عنایت کرده که همه این عالم به خاطر همان نگاه او خلق شده ، یعنی اگر یک آدم به همان نگاه برسد انگار که ارزش همه این عالم را دارد ، یاران امام حسین (ع)میگفتند بمیریم ، ببینیم ، هزار مرتبه بمیریم تا ببینیم ، اینکه جایگاهشان را امام حسین (ع) به آنها نشان داد در اصل معراج پیغمبر (ص) را به آنها نشان داد، امام حسین (ع) آمد کار را آسان کرد ، کفر و ایمان را مشخص کرد که همینالان همه بدانند که کی جهنمی است و کی بهشتی است .
سؤال کردیم که الان در مجالس امام حسین (ع) تحریف هست یا خیر ؟ فرمودند : فراوان تحریف هست ، منتها هرکسی طبق مرتبه وجودش از آن برداشت دارد ، آدمی که در خیال است در خیال برداشت میکند ، آدمی که در عقل است در عقل برداشت میکند و آدمی که در وجود است از وجودش استفاده میکند ، بستگی به ظرفیت تو دارد ، مرحله وجودیات هر چه باشد در همان سطح استفاده میکنی ، یعنی طبق وسعت رزق و وجود شما از کلمه معنی دریافت میکنید ، یعنی بسته به این است که چقدر شما وجه مشترک با اهلبیت(ع) دارید ، مثلاً یکی با دنیا وجه مشترک دارد یک شبه سه میلیون تومان درآمد دارد ولی یکی وجه مشترک با دنیا ندارد شب تا صبح هم جان بکند 30 هزارتومان نصیبش نمیشود .
211- از ایشان سؤال کردیم که چگونه است که گاها یک سؤال را به چند نفر جوابهای متفاوت میدهید ؟ فرمودند : ما جوابها را از فطرت خود شما میگیریم و به شما میدهیم ، جوابها در درون خودتان هست اما قدرت استفاده ندارید.
212- ما در برابر ولایت مشکلداریم ، در برابر امر ولی ، مثلاً حضرت حجت (عج) بفرمایند این زن زن شما نیست ، با این زن به کمال نمیرسی تو جبهه میگیری ، خب این درجهاش به تو نمیخورد تو عقلی هستی باید یک زن عقلی بگیری ، آدم خیالی باید یک زن خیالی بگیرد ، کسانی را که مدعی هستند ، امتحانات سختی از آنها می گیرند ، حتی میبینی ولی امری به تو کرد که ظاهرش کاملاً خلاف شرع است حالا تو به حضرت می گویی اسلام گفته حرام است ، صاحب اسلام و صاحب دین امر میکند و تو می گویی نه اسلام گفته حرام است مثلآنجا که امام صادق(ع) به یارش فرمود برو در تنور بنشین ، حالا تو بگو خودکشی در اسلام حرام است ، البته حضرت جهت امتحان ولایت مداری تو این را امر میکند ، مثلاینکه یک نفر که ادعای دوستی با تو را میکند و تو به او بگویی فلان مبلغ پول لازم دارم ، بعد که آورد بدهد می گویی نمیخواهم خواستم امتحانت کنم ، اولیاء هم وقتی میخواهند دست یکی را بگیرند امتحانش میکنند ، که آیا فردا اگر صاحب مقام شد میتواند مقامش را نگه دارد یا خیر .