سوالات از: 134 الی 170
134- اینکه به نماز میایستی میبینی حال نداری باید بفهمی که قلبت مریض است برو دردت را درمان کن، یعنی دین تو دینی نیست که ضعفت را بگیرد برو فکری به حال خودت بکن ، ما هر عملی که انجام میدهیم مثل یک دارویی است که میخوریم ، ببینیم این دارو اصلاً تاثیری در قلب ما در حالات ما دارد ؟ اگرندارد پس مریضیم باید درپی مداوا باشیم .
135- شما از خدا بخواهید تا هر چه محبت غیر او هست از درونتان پاک شود ، مثلاً زنت است بچه ، زندگی ، مال ، جسم خودت و.. هر چه را که دوست داری از خدا بخواه تا دوستیاش از بین برود و جایش روشنایی بیاید ، ما خودمان حجاب خودمان هستیم خودمان کمبودها و منفیها را در وجودمان بارور کردهایم ، کمبود اخلاق ما باید از بین برود ، اخلاق که کامل شود ، قلب نورانی میشود ، وقتی قلب نورانی میشود عقل گمراه نمیشود ، خیال هم نورانی میشود ، ما وقتی قلبمان نورانی نیست خیال ما عقلمان را گول می زند ، خواستههایمان ما را گول می زند .
136- درون انسان لذتها و شیرینیهایی هست که به آنها نرسیدهایم اصلاً خود به خود یک جور نعشه گی از درون انسان حرکت میکند بعد نصیباتی دارد ، مثلاًاهلبیت(ع) که نگاه میکنند تو از خود بی خود میشوی ، ما همینی که هستیم از همین باید توبه کنیم .
137-افراد قبل از ورود به حرم حضرت رضا (ع) چهرههایشان سیاه است اما از این طرف که خارج میشوند چهرهها نورانی است ، اگر چشمتان باز باشد به باطن حرم میروید ملائکه را میبینید ، همه این شلوغیها محو میشود ، خیلی نصیبات در این راه هست فقط باید گناه نکنیم بدبینی نکنیم ، اگر کسی گناه میکند او را آدم بدی ندانیم ، گناهش بد است خودش بد نیست ، با زن و بچهمان سخت نگیریم ، اگر کار اشتباهی کردند همان موقع به رخشان نکشیم بعداً که موقعیتش پیش آمد بگوییم ، بگذاریم قضیه سرد شود اگر داغ داغ بگویی همه را میسوزانی ، خودت تبدیل به شیطان میشوی ، یک کار خوبی که کرد بگوییم این کارت خوب است اگر آن کارت را هم اینطوری میکردی خیلی بهتر بود .
138- ما خودمان این راه را به سختی طی کردیم ، سوال کردیم چطور؟ فرمودند: یعنی با خدا کنارآمدن خیلی مشکل است یعنی اگر خواسته باشی استادت خدا باشد خیلی مشکل است... ، یعنی حساب کن آن چیزی که عالم را تطهیر کرده پیغمبر (ص) یکجا گرفته و راه را برای همه ما باز کرده بخواهد کل وجودت را تطهیر کند ، کمر قلب ما در این راه شکست تا معراج حضرت رسول (ص) نصیب شد .
اینکه آیت الله بهجت میگفتند ما هرکجا امام زمان(عج) راه بروند صدای پایش را میشنویم ، این برای این است که انسان اگر صدای وجود خدا را بشنود ، بعد حضرت در هر جایی که راه بروند ، پا در وجود گذاشتهاند ، تو از طریق وجود میتوانی صدای پای حضرت را در شرق و غرب عالم بشنوی لذت ببری ، آقا به قلبت پا میگذارد و در هر قدمی زیرو زبرت میکند .
139- یک روز یک بنده خدایی که ما را میشناخت به ما گفت میخواهم شمارا ناهار میهمان کنم گفتیم عیبی ندارد ، ما را برد به رستوران ، او گفت البته جسارت نباشد چون شنیدهایم که اولیاء خدا کم میخورند یا چیز خوب نمیخورند ، خندیدم و به او گفتم غلط کرده هر کی این را گفته ، البته موقعی که نباشد نمیخورند ، وقتیکه باشد چرا نخورند ، به ما گفت چه میل دارید ؟ گفتیم چلو گوشت ، خودش هم خورشت سفارش داد ، به او گفتیم کی گفته نباید بخوریم ، اگر موقعیتش بود بخور اما دنبال این نباش که اینطورخوردنها برایت مسئله باشد ، اسیرش نشوی ، ما باید عادتها را بشکنیم ، اهلبیت(ع)میفرمودند : اگر درد باشد میپذیریم ، سلامتی باشد میپذیریم ، اگر باشد میخوریم اگر نباشد نمیخوریم ، راه این است و بقیه عرفانها افراط و تفریط است .
سؤال کردیم خوردن تا یکجا نیاز بدن است ، اما مرز بین این نیاز را از شهوت چطور تشخیص بدهیم؟ فرمودند : باید از خدا بخواهی که یک نیرویی از طرف خدا بیاید به وجودت تا شهوت در تو فوت شود ، یعنی آن نیرو سیرت کند و شهوت را پر کند یعنی نفس تو را از کار بیاندازد ، خلع سلاحت کند ، وقتی از باطن خودت لذت ببری دیگر شهوت نداری ، و با دیدن زنهای دیگر هیچ احساس شهوت به تو دست نمیدهد ، مگر زمانی که خانمت نیاز داشته باشد و خدا اینجا شهوت را در تو آزاد میکند ، تا نیاز او را رفع کنی ، وقتیکه شما قوی بشوی این نیرو بر شهوت تسلط پیدا میکند ، یعنی لذت را از وجود خودت میبری ، از زن نمیبری ، و این لذت درونی چنان قوی است که لذت بردن از زن در برابر آن لذت درونیات ، لذتی کثیف جلوه میکند.
به اینجا که برسی دیگر چشم باطنت باز است این زنها را که میبینی باطنشان را میبینی بی حیایشان را شهود میکنی باطنشان را سگ میبینی گرگ میبینی ، پس وقتی یک زن زیبای بی حیا را باطنش را میبینی که سگ یا گرگ است ، از سگ و گرگ چه لذتی میبری ؟
140- ظهرها سعی کنید ناهارتان را بخورید ، درد فیزیکیتان کم میشود خیال آرام میشود ، گفتیم ما قبلاً خیلی روزه میگرفتیم : فرمودند : باید بگذاری او بیاید در وجودت روزه بگیرد ، خدا بیاید برایت روزه بگیرد ، شما باید در انتظار روزه باشی و انتظار روزه را بکشی تا خدا وسیله را طوری فراهم میکند که مثلاً برایت ده روز قطع قوت در نظر میگیرد، ده روز سیرت میکند ، بعد از ده روز حالیت میشود که در این مدت چیزی نخورده ای ، روزیات از بالا قطع میشود و میل و نیاز بدنت را خدا تأمین میکند .
141- سؤال کردیم که با توجه به فرمایشات شما اگر از عملی ازما فوت شد مأیوس و نا راحت نباید بشویم ؟ فرمودند : شما هر عملی که در دنیا انجام میدهید شیطانی است اگر رحمانی باشد رشدتان میدهد ، دهانتان را میبندد جلوی چشمتان را میگیرد ، جلوی گناهتان را میگیرد ، وقتی شما از عمل می افتید خدا میخواهد بگوید عملی انجام بده که اصلاح بشوی ، خوشحال باش که از گمراهی نجات پیدا کردی .
فردی به مسجد رفت دید نماز تمام شده آهی کشید ، بزرگی گفت چرا آه کشیدی گفت به جماعت نرسیدم ، آن بزرگ گفت آهت را به من بده همه نمازهایم برای تو ، لذا اگر آه کشیدی که نماز صبحت قضا شده این آه جگر خدا را میسوزاند .
142- اگر روح انسانی در آدم زنده بشود نیازی به دویدن و ورزش کردن ندارد ، اینها که میبیند ورزش صبحگاهی میکنند حیوانیتشان اذیتشان میکند ، اگر جلوی حیوانیتت را بگیری هیچ چیز آزارت نمیدهد ، نه خوردن ، نه نوشیدن .
پرسیدیم پس نیازی به ورزش نداریم ؟ فرمودند : ما باطنمان خراب است ، روح شما نمیتواند جسمتان را نگه دارد ، میخواهید با ورزش این کار را بکنید ، سؤال کردیم ما شنیده بودیم حتی بعضی از بزرگان خود را از نظر بدنی آماده رزم برای یاری حضرت بقیةالله(عج) نگاه میداشتند : فرمودند : نه امام زمان (عج) بیایند کارشان اراده ای است نیاز به لشکر و شمشیر اینطوری ندارند ، ایشان به شخص باطل نگاه کنند او سیاه میشود و میمیرد مثل گوشتی که از یخچال بیرون میماند به بو میآید ، کار حضرت تصرف در باطل است ، دعوا و شمشیر بازی که نیست که ، میخواهند که خوبها بمانند و بدان همه از بین بروند ، مثلاینکه الان در کنار یک ولی خدا مینشینید دهانتان قفل میشود ، یعنی هر چه سؤال دارید همه را فراموش میکنید ، سؤال کردیم که شنیده شده سعودیها در اطراف کعبه تک تیراندازهایی گذاشتهاند تا وقتی حضرت حجت(عج) ندای انا المهدی سر داد ایشان را بزنند : فرمودند : این صدا را همه کس نمیشنود فقط آنهایی که گوش قلبشان باز است میشنوند ، مثل صدای امام حسین (ع) در روز عاشورا که ندای هل من ناصر سر دادند را همه نشنیدند ، صدای قرآن خواندن حضرت را بر سر نیزه همه نشنیدند .
سؤال کردیم که اینهمه نوشتهاند که حضرت با لشکریانش با سفیانی جنگهامیکنند و... اینها چطور است ؟ فرمودند : این جنگها اراده ای است ، آن 313 نفر در میان مردم عالم میگردند و پیام میدهند ظهور حضرت را و هر کس که قابل نباشد سیاه میشود و نفسش میایستد ، اکثر اینها که قابل نیستند زود میمیرند چون کم حال هستند، ولی افرادی که خیلی شیطانی هستند حتی با تصرف نمی میرند و به قول معروف سگ جان هستند سیاه میشوند و خودشان شمشیر را به دست یاران حضرت میدهند میگویند راحتمان کنید .
143- نحوه زیارت در اماکن مقدسه را سؤال کردیم : فرمودند : زیارت نامه را که خواندی دو رکعت نماز زیارت که فقط برای معصومین(ع) است میخوانید و برای غیر معصوم نماز را هدیه کنید ، بعد اگر خواستید به انتظار نور بنشینید به ضریح نگاه کنید ، به حالت مسکین و یتیم و اسیر .
اصلاً ما یتیم هستیم که به آنجامیرویم ، مثل یک گدایی که به گدایی مینشیند .
سؤال کردیم آیاخواستهها را هم باید اظهار کنیم یا خیر ؟ فرمودند : کمبود همه ما کمبود نور است اگر نور بگیری همه مشکلاتت حل میشود .
از کیفیت آن نور سؤال کردیم که آیا فقط قلبی است ؟ فرمودند : نه بلکه آن نور را با چشم میبینی که از ضریح به قلبت میخورد و بر میگردد و قلبت را نورانی میکند .
سؤال کردیم که آیا این خاصیت در حرمهایی مثل حضرت عبدالعظیم حسنی هم هست ؟ فرمودند : بله هست اینها مرکز نور هستند ، ما میرویم که نور بگیریم نمیرویم که آهن را زیارت کنیم ، ما زیارتهایمان خراب است .
سؤال کردیم این تلاش برای رسیدن به ضریح و بوسیدن حکمش چیست ؟ فرمودند : اینکه ضریح را بوسه میزنیم یعنی به ما نور بدهید ، گفتیم ما تا الان هیچ نوری ندیدهایم : فرمودند : ما عادت کردهایم که زیارت ثواب دارد .
سؤال کردیم این حالت در کجاها هست ؟ فرمودند : در تمام امام زادهها هست ، سؤال کردیم در ایران اینقدر امامزاده هست که شاید درقدیم یک آدم خوبی را مقدس کردهاند بعداً تبدیل به امامزاده شده : فرمودند : مسئله این است که در تمام این مکانها اولیاء پا میگذارند و حتی اگر واقعاً امامزاده نباشد تبدیل به مراکز نور برای مردم میشوند اصلاً لازم هم نیست امامزاده باشد ، همینکه اولیاء دور این ضریحها چرخیدهاند اینها متبرکاند، مهم این است که مسلمانان اینجا میتوانند یکدیگر را پیدا کنند ، همینکه ولی خدا بر این ضریحها نگاه کردهاند از نور نگاه آنها شما نور میگیرید ، مراکز الهامات هستند ، مثلاً شما در مکه هم که بروید کعبه را می ببینید ، اما آنهایی که قلبی هستند در آنجاهمهچیز را فراموش میکنند .
یک مسئله هم اینکه مثلاً اگر میخواهی بروی کربلا به نیابت از یکی از اولیاء خدا برو مثلاً از طرف حضرت ام البنین (س) برو از طرف حضرت معصومه (س) برو ، ما هنوز برای زیارت این بزرگان قابل نیستیم وقتی به نمایندگی این اولیاء برویم انگار خودش هستی مثل او هستی ، وقتی نیابت اینها را میگیری یعنی میخواهی مثل او بشوی ، سؤال کردیم حتی مثلاً زیارت حضرت عبد العظیم ؟ فرمودند بله ، با این نیابت قبل ازاینکه شما بروید به زیارت ، آن ولی که نیابتش را کرده ای میرود ، حالش را به تو میدهند نماز و کمکش را به تو میدهند ، در حقیقت او کنار تو و همپای تو میآید و تو او را نمیبینی ، اما با نیابت امام نمیشود به زیارت کسی یا امام دیگر رفت چون ما طاقتش را نداریم بلکه باید به آن چهار واسطه بزرگوار که گفتیم نیابت بگیرید ، چون اینها معصوم نبودهاند مثل امام نبودند اما در مسیر عصمت حرکت کردند و معصوم شدند و بلد راه ما هستند ، حضرت زینب (س) حضرت عباس (ع) حضرت معصومه (س) حضرت نجمه خانوم (س) .
144- سوال کردیم که مقام سلمان بالا تر است یا مقام حضرت ابالفضل (ع)؟ فرمودند: که ما نمیدانیم کدام بهتر هستند اما اگر اقا ابالفضل (ع) به عالم نگاهی بیندازد همه را سلمان میکند .
145- یک بار به ما فرمودند نماز های واجبی را که به جماعت نمی خوانید را طولانی کنید ، به این صورت که ذکر رکوع را سه مرتبه و ذکر سجده یعنی سبحن ربی الاعلی و بحمده را هفت یا نوزده مرتبه بگویید ، یعنی چنان سجده کنید که به حال بیایید ، در یک نشست دیگر فرموده بودند در سجده آخر تا اشکتان جاری نشده سر از سجده بر ندارید که این نشان قبولی نماز است .
146- یک قائده کلی در همه مستحبات چه عبادت و چه زیارت اینکه اگر حال ندارید انجام ندهید مثلاً نوافل باید عاشقانه باشد ، اگر حال ندارید فقط واجبات را انجام بدهید ، یک بدبختی بزرگی که ما داریم این است که دچار عادت میشویم مثلاً اگر به نماز عادت کنیم از اصل نماز باز میمانیم ، و در همه امور این صدق میکند .
147- وقتی ایشان به تهران می آمدند به امامزاده صالح ارادت خاصی داشتند و میفرمودند که ایشان تا سر حد عصمت پیش آمدهاند پیش ایشان که میروی از قبض در میآیی ،اینهمه گناهی که در تهران میشود را امامزادهها جبران میکنند و در مورد حضرت عبد العظیم الحسنی (ع) یکبار فرمودند محضر ایشان محضر سنگینی ، ایشان عبادتهای سنگینی داشتهاند ، مانند کربلا میماند که در کربلا قبض سنگین آدم را میگیرد به آسانی نمیتوانی اشک بریزی ، یکبار با ایشان به حرم حضرت عبد العظیم از درب جنوبی مشرف شدیم ، ، ایشان حدود 5 دقیقه پشت نردههای صحن به حالت نظامی زانو زدند ، دست بر دیوار و سر را چسباندند و گریه شدیدی کردند ، سپس بعد از سلام وارد صحن شدند و 5 دقیقه ای هم گوشه ای از صحن گریه کردند ، چون وسط هفته بود حرم خیلی خلوت بود ایشان پایین ضریح نشستند چفیه ای روی سر انداختند و حدود یک ساعت پیوسته گریه بسیار بسیار شدیدی کردند و گاهی آه می کشیدند ، در مورد زیارت میفرمودند وقتهایی که میبینید حال ندارید پای ضریح نروید ، به تناسب حالتان جلو بروید ، وقتی در یک امام زاده ای هستید میبینید حال ندارید همان یک گوشه مانند گدا بنشینید به ضریح نگاه کنید وقتی حال و اشکت آمد حرکت کن ، جاری شدن اشک مجوز ورود است ، شما تا وقتی اشکت نیامده میخواهی بروی آنجا چکارکنی ؟ اشک و حالت هم اگر رفت تو هم برگرد ، انسان همیشه باید در حال انتظار باشد تا همان نور حضرت مهدی (عج) که به ضریح نگاه میکنند، تلألؤ نور نگاه ایشان بر گردد به قلب شما بخورد . فرمودند اینکه روایت دارد که زیارت حضرت عبد العظیم ثواب زیارت سید الشهداء (ع) را دارد یعنی اینکه آنجا حالات ، حالات کربلا است ، یعنی آن حالی را که در کربلا می گیری را در همین جا هم می توانی بگیری ، آن عایدی که در کربلا قرار است گیرت بیاید اینجا هم می توانی پیدا کنی ، گاهی می فرمودند که در حرم ها نماز حضرت زهرا(س) را که دوتا دورکعتی و در هر رکعت 50 قل هو الله احد را بخوانید ، تاکید بیشتر ایشان بر نماز جعفر طیار بود و گاهی هم می فرمودند نماز امام زمان (عج) را بخوانید ، یک مرتبه هم فرموده بودند که هر گاه حاجت مهمی دارید رو به ضریح بایستید و چهارصد مرتبه آیه پانزده سوره نور را بخوانید " اذ تلقونه بالسنتکم و تقولون بافواهکم ما لیس لکم به علم و تحسبونه هینا و هو عند الله عظیم "
148- مردها روابط معنوی و ارتباطی که با خداوند دارند را نباید باهمسر خود در میان بگذارند ، چون یک خاصیتی در زن هست که میگوید چون تو مرا عقد کرده ای دلت هم باید مال من باشد شاید خودشان هم ندانند اما در نهاد حتی نمیخواهند دل شما مال خدا باشد و شما را فقط برای خودشان میخواهند ، وقتی هم همبستر هستید باید از خداوند هم برای خودت کمک بخواهی هم برای همسرت ، بگو خدایا هر دومان را موفق بدار که ارضاء برای هر دو صورت بگیرد ،خدایا کاری کن که تو راضی باشی ، هر لحظه در دلت بگو خدایا خانمم را کمک کن ، من را کمک کن ، تا هر دو ارضاء بشوید و نشاط بیاید و ویک محبتی در دلتان ایجاد شود ، وقتی یاد خدا نیستی هدفت فقط شهوت رانی است ، اما وقتی نام خدا میآید شهوت هر دو باهم تمام میشود یکی تشنه نمی ماند و یکی سیراب بشود ، وقتی از خدا کمک نگیری فکرت فقط در اطفاء شهوت میرود یعنی فقط میخواهی همان کاری را که حیوانات انجام میدهند تو هم انجام بدهی ، اما وقتی از خدا کمک میگیری شهوتت به ارادهات میآید ، تمام دعواهای خانوادگی در دنیا برای همین روابط جنسی است که دو طرف ارضاء نمیشوند ، وقتی ارضاء نشود مطیع نمیشود ، بعد میبینی بهانه جویی شروع میشود که من مثلاً لباس ندارم ، فلان چیز را چرا نداریم ، پدرت فلان است ، اخلاق نداری ، آدم نیستی ، و.. شروع میشود و در اصل ناراحتیاش از ارضاء نشدنش است اما خودش هم خبر ندارد ، آنهایی که قبل از همبستری دو سه شب عبادت میکردند برای همین بود دیگر تا بتواند نفسش را مطیع خودش کند و در وقتش همسر چنان ارضاء میشود که کاملاً بی حال میشود ، و بعد از یک ارضاء اینچنینی میبینی همسرت قربان صدقه ات میرود که تو خیلی خوبی تو چنانی ، حالا تو می گویی فلان چیز را درخانه نداریم و او میگوید اشکالی ندارد ، می گویی فلان لباس را نداری میگوید اشکالی ندارد می گویی بروم مسافرت میگوید برو عیبی ندارد و... خیلی از طلاقها از همین عدم توانایی است ، اینها تیر را نمیتوانند بیندازند ، مثلاً الان آدمهای معتاد و سیگاری که کاملاً ناتوان هستند .
قبل از همبستر شدن دو رکعت نماز میخوانی از خدا کمک میخواهی که من میخواهم همبستر بشوم که هم من راضی بشوم وهم او ، به من کمک کن ، یا مثلاًمیخواهی قرآن بخوانی برای اینکه قرآن را بفهمی با نیت و حاجت فهم قرآن ، و همینطور برای هر کار مهم دیگر ، چون نماز از از فحشا و از هوای نفس نجاتت میدهد و در عمل ، منکرت را از بین میبرد .
نماز نوافل را میتوان در حال راه رفتن هم خواند ، سؤال کردیم که گاهی با افراد یا دوستان در مسیر مسجد یا هر جا هستیم ، با ما سخن میگویند : فرمودند : باید به آنها بگویی میخواهم نماز بخوانم با من صحبت نکنید، گفتیم ریا نمیشود ؟ فرمودند : خیر در راه حقیقت با هیچکسی نباید رودروایستی داشته باشید به آنها هم بگو شما هم ذکر بگویید ، در هر کاری که رودروایستی میکنید از روی ترس است ، مثلاً در یک میهمانی یکچیزی تعارف میکنند تو دلت میخواهد برداری اما میخواهی از خودت یک شخصیتی نشان بدهی و لذا برنمی داری ، خب این دروغ است ، بدتر اینکه بعداً در یک موقعیتی اگر کسی نبیند میروی بر میداری ، نباید تعارف داشته باشی ، مثلاً یکی را دوست داری دعوت کنی به خانه ، به او بگو دوست دارم شمارا دعوت کنم اما از وضع خانه خبر ندارم که چه آماده هست و نیست ، نمیتوانم دعوت کنم ببخشید ، این خیلی بهتر است از اینکه او را دعوت کنی ، او هم عاشق این رفتارت میشود ، میداند حرف تو از روی صداقت است ، حالا تو یکی را سرزده میبری به خانه ، زن و بچهات را اذیت میکنی ، حالا میخواهد هرکه باشد ، حتی عارف باشد ، گور پدر عارف ، زن و بچهات میهمان تو هستند ، با این کار آنها را بیرون کرده ای یکی دیگر آورده ای ، اما اگر از قبل خبر بدهی و آمادگی باشد خیلی هم خوب است ، حتی اگر خانمت برایش غذا پختن سخت است باید از بیرون غذا سفارش بدهی ، اگر زنت با نارضایتی غذا بپزد آن غذا را حرام است به مهمانت بدهی .
149- چندی پیش به خانه کسی رفتم دیدیم نور از خانهاش در حال رفتن است به او گفتم کارمند بیمارستان هستی ؟ گفت بله ، گفتم عاشق زن شوهر دار شده ای ، اول انکار میکرد ، بعداعتراف کرد ، بعد به او هشدارها را دادم .
سؤال کردیم آیاخانهها نور دارند ؟ فرمودند: اگر عشق باشد نور دارند و بیشتر خانههایی هم که نور ندارند چون در خانهها دعوا هست ، لانه سگ که نور ندارد، وقتی خانواده مثل سگ و گربه به هم میپرند ، نوری باقی نیست ، وقتی در خانه عشق باشد ، محبت و نورانیت هست ، مثلاًخانههایی که خمس میدهند نور دارند ، خانههایی که خمس نمیدهند ، همهاش سیاهی و ظلمت است ، غذایشان ظلمت است .
نور خدا تجلی میکند برای یکی روشنایی میشود و برای یکی ظلمت .
150- زمانی که کسی عیبی دارد اگر آن را برملا کنید آن شخص بدتر میشود ، مثلاً اگر فردی از خانوادهتان بد حجاب است باید در یک موقعی مثلاً مراسم ختمی ، روضه ای یا هرجای دیگر که حجاب کامل داشت به او بگویی عجب خوشکل شدی با این حجابت ، یک بوسش هم بکنی ، بگو بیا برویم بازار هرچه خواستی انتخاب کن برایت بخرم ،آنوقت ببین هدایت میشود یا نه ، لذا زمانی که خودش حجاب گرفت باید بگویی نه زمانی که عیب دارد عیبش را برملا کنی ، که بدتر میشود ، ما امر به معروف نا به جا میکنیم و کار را بدتر میکنیم لذا باید موقعیتش پیش بیاید .
یکی از دوستان سؤال کرد دختر من در درس خواندن کاهل است چه کنیم ؟ فرمودند : شما اخلاقت با خانمت خوب نیست و او را از درس انداخته ، باید اخلاق شما باهم خوب بشود تا او درس بخواند ، سؤال کردیم با اصلاح اخلاق او خودش به درس مشتاق میشود ؟ فرمودند: بله این اتفاق میافتد ، شما کمبود اخلاقی و محبت در او ایجاد کردهاید ، در خانوادهها خیلی مشکلات هست ، در خیلی از خانوادهها فرزند شاهد روابط جنسی پدر و مادر بوده و مشکلات در فرزند ایجاد میشود لذا آنها باید توبه کنند تا این خاطره از ذهن فرزندشان پاک شود .
151- سؤال کردیم اینهمه مطالب و جزئیات را در مسیر الی الله را ما از کجا باید بدانیم ؟ فرمودند : دین سینه به سینه است ، هرچه بیشتر تزکیه نفس کنید دین از درونت بیشتر بروز میکند ، و الهامات قلبیات بیشتر میشود و راه را پیدا میکنید .
سؤال کردیم برای کارو امور دنیایی مان چطور عمل کنیم ؟ فرمودند : باید وظیفهتان رابا توجه و به نحوه احسنت انجام بدهید ، اگر در این امور کم کاری کنی در دینت ضعف پیدا میکنی ، مثلاً آیا شما الان میشود در رانندگی کم بگذاری ؟ به سرکار هم که میروید باید پنج دقیقه زود تر بروی و پنج دقیقه دیر تر خارج بشوی ، یعنی اگر دیر رفتی و زود بازگشتی ، یعنی در باطنت عیب و نقص داری ، یعنی نمیتوانی حق را تحمل کنی .
152- سؤال کردیم گذشته را اگر خراب کردهایم چه کنیم ؟ فرمودند : قائده کلی این است در همه تصمیم گیریهای ما برای اصلاح ، خداوند گذشته ما را میبخشد که از الان عمل از سر بگیر .
سؤال کردیم آیا درس و تخصص آدم را از مسیر باز نمیدارد ؟ فرمودند: خیر ، همینکه شما 4 سال بیشتر بر حسب نیاز درس میخوانی وجودت در آن تخصص کاملترمیشود البته با این نیت که بخواهی بهتر خدمت کنی ، میخواهی دست دیگران را بهتر بگیری ، لذا اگر با این نیت بروی در همین مسیر نورانی میشوی ، یعنی میخواهی یکچیزی یاد بگیری که در ردههای بالا هدایتگر باشی ، لذا در این چهار سال باید این تونل ظلمت ، که کمبود درونی توست را طی کنی تا بعد از اتمام آن به معنویت و نور ختم شود ، یعنی باید این مدت را در جهل بروی و بعد از 4 سال برگردی تا بفهمی ، چون اگر این مسیر را طی نکنی می گویی من اگر این 4 سال را رفته بودم یا به فلان چیز میرسیدم هدایت میشدم ، لذا بهانه میکنی چون نرفتم هدایت نشدم .
153- سؤال کردیم در اعمال عبادی مثلاً نماز ، خستگی جسم یا ورزیده نبودن بدن حالت کسلی و بی حالی ایجاد میشود : فرمودند : روح شما خسته است ، شما با بدن نمیتوانی روح را تطهیر کنی اما با روح میتوانی بدن را تطهیر کنید ، هرچه حالاتتان را بتوانید با نشاط تر نگاه دارید ، خستگی بدنی کم میشود و نماز بهتر میشود تا اینکه از مسائل بیرونی تحت تأثیر قرار نگیری ، مثلا اگر فحشت دادند بدان حقت بوده که فحشت دادهاند ، اگر کسی چیزی به تو گفت بدان عیب داری ، عیبت را در آورده ، خوشحال باش ، حالاتت تغییر نکند ، وقتی نمیتوانی حالاتت را نگاه داری حضور قلب نخواهی داشت ، همینطور که حالاتت در بیرون تغییر میکند حالاتت هم در نماز دائم تغییر میکند ، اگر از خدا کمک بخواهی که حالاتت یکی بشود در نماز هم همینگونه میشود ، مثلاً کسی که میخواهد با ورزش به نشاط برسد ، با دویدن ، با خستگی ، با عرق کردن ، سمها را از بدن خارج میکند ، جسمش خوب میماند اما میانش خالی است باطنش خالی است ، قیافهاش خوب است اما وقتی دهانش را باز میکند میبینی حرف زشت می زند ، سؤال کردیم ورزش برای دفع مریضی چطور ؟ فرمودند : شما اگر روحتان را اصلاح کنید و حالاتتان تنظیم بشود مریض نمیشوید ، اکثر مریضیها از اعصاب و استرس است ، مردم درگیر هستند ، مغزشان درگیر است غذایشان را با جوش حل میکنند ، خودشان از غذا انرژی نمیگیرند ، خیالشانکه داغون است ، با خیالشان غذا را هضم میکند و باز خیال بیشتر درگیر تر میشود ، انسان وقتی مغزش درگیر است شکمش درست کار نمیکند ، شهوتش درست کار نمیکند ، اراده ندارد ، ول است ، هر کار که دلش خواست میکند ، اما وقتی روحیه داری کنترل همهچیز در دستت است ، شهوت در اراده شماست ، اما الان اراده ما در شهوت ماست ، ما مسائل را بلد نیستیم .
154- اصلاًآدم برای چه قول میدهد ، چون آدم بدقولی است ، آدمی که سر موقع عمل میکند دیگر برای چه قول بدهد قول که میدهی خودت را بده کار میکنی ، گفتیم خوب از ما میپرسند که کی فلان کار را میکنی ؟ فرمودند : بگو هروقت خدا بخواهد ، گفتیم قبول نمیکنند : فرمودند : خب قبول نکنند ، مشکل همین است که ما دروغ می گوییم ، تو اصلاً تا فردا معلوم هست زنده باشی ؟ تو از خودت قول نده ، به امید او باش .
سؤال کردیم مثلاً ما الان به طرف تهران درحرکتیم و حدود 8 ساعت دیگر میرسیم ، اگر پرسیدند کی میرسید چطور ؟ فرمودند : بگو الان در فلان جا هستیم و درحرکتیم ، معلوم نیست که کی میرسیم . یا مثلاً شما یکچیزی را می گویید خوب است ، نگویید خوب است بگویید برای من جالب است ، تو از کجا می دانی خوب است یا بد است یا برای دیگران جالب است ، یا مثلاً دوست و فامیل را بیرون میبینید دعوت میکنید به خانه ، خب تو نه از خانهات خبر داری نه می دانی آیا خانمت آمادگی مهمان را دارد یا نه خب برای چه این دروغ را می گویی ، همین دروغها ما را بدبخت کرده است ، یا به طرف می گویی نوکرتم ، خب اگر واقعاً نوکرش هستی باید هر کمبود مالی که دارد تأمین کنی ، خب بده ببینم نوکر من هستی بده ، دروغ است همه اینها ، چیزی را بگو که به عمل در میآوری .
155- در مورد فردی با ایشان صحبت کردیم ، ایشان فرمودند : این فردی که می گویی فلان خصوصیت را ندارد ، گفتیم مگر شما ایشان را میشناسید ؟ فرمودند : همینکه او در خیال شما میآید تمام طومار وجودی او برای ما روشن میشود یا وقتی پشت تلفن کسی با ما صحبت میکند مثل پسته ای که دهانش میشود برای ما آشکار میشود ، مریضی روحیاش برای ما آشکار میشود ، انگار همه او میآید .
156- سؤال کردیم نظر شما در مورد این شعر چیست : صمت و جوع و سحر و خلوت و ذکر بدوام ، ناتمامان جهان را کند این پنج تمام ، فرمودند : تا ارواح شما درست نشود و مریضیاش درمان نشود ، نه میتوانید کم بخورید ، نه سکوت داشته باشید ، نه بیداری بکشید ، دائماً در حال کنترل بیرون از خود هستید ، اما اگر به اهلبیت(ع) برسید ، کنترل شما از دیگران برداشته میشود و به عیوب خودتان میپردازید ، شما در نفس انسانی قادر به اینها هستید ، در نفس حیوانی که نخواهید توانست ، شیطان میگوید فلانی را ببین ، فلانی اینطور کرد ، فلانی آنطور کرد ، اما به نفس انسانی که برسید به خودتان می گویید تو چنین کری، تو چنین کردی، تو چنین کردی ، اگر این آدم بد است چون تو بد بودی ، اگر تو آدم خوبی بودی تصرف میکردی او هم خوب میشد.
157- پیغمبر (ص) وقتی قرار بود به پیغمبری برسد پدرش مرد مادرش مرد ، فرزندانش که به دنیا میآمدند میمردند ، که مبادا محبت پدر و مادر و فرزند در دلش بیاید . سؤال کردیم که قاسم پسر حضرت رسول (ص) که فوت شدند حضرت خیلی گریه کردند : فرمودند : حضرت از اینکه عالم از وجود او محروم شد گریه کردند ، مثلاً وقتی علی اصغر (ع) شهید شد امام حسین (ع) گریه کردند چون وجود او را در دنیا از بین بردند و درعالم نقص پدید آمد ، به ضرر عالم تمام شد ، اینکه پیامبر (ص) گریه کردند چون برای عالم ضرر داشت ، عالم قابلیت نداشت و او رفت ، مردم هم به امامان نیاز داشتند اما قابلیت نداشتند و آنها را شهید کردند .
158- سؤال شد که آمده است که یکی از پیامبران ظاهراً حضرت یعقوب (ع) با دو خواهر همزمان ازدواج کردهاند مگر شریعت قابل تغییر است ؟ فرمودند : خیر ، حکم قابل تغییر نیست منتها در آن زمان آثار این حکم بروز نکرده بود وقتی آثار حکم در زمان حضرت موسی (ع) بروز کرد این عمل قطع شد ، در آن زمان آثار این حکم در فطرت یعقوب (ع) بروز نکرده بود که این کار آثار بد دارد اما وقتی مقامشان بالاتر رفت این حکم بروز کرد، گفتیم پس بعد از حضرت موسی (ع) حرام شد ، فرمودند : برای کسانی که به این فهم ، ایمان و آگاهی رسیدند حرام شد و الا برای کسانی که در همان جهل بودند حرام نشد ، وقتی تو ایمان نداری که این حرام است خب میتوانی حتی سه تا خواهر بگیری ، گفتیم به هر حال از لحاظ تکوینی کار خلاف میکنند : فرمودند : برای او خلاف نیست برای تو خلاف است ، او اصلاً عیب نمیداند گفتیم آیا عقوبت نمیشود ؟ فرمودند نه چون او نمیفهمد جاهل است ، او دین ندارد ، اصلاً عقوبتش همین است که این عمل را انجام میدهد ، شما چون وجودت اصلاحشده این عمل را انجام نمیدهی اما در وجود او گناه هست که انجام میدهد.
سؤال کردیم چرا خداوند این مطلب کاملا مسلم را برای ما در 23 سوره نساء (و ان تجمعوا بین الاختین) آورده است : فرمودند : این برای یادآوری شماست چون اگر به شما یادآوری نشود شما هم مثل همانها میشوید ، رحیمیت خدا نصیب شما شده اما آنها فقط در رحمانیت هستند و رحیمیت نصیبشان نشده ، رحمان فیض عام است و رحیم فیض خاص ، اصلاً همین قرآن در فطرت شما خوابیده هست ، وقتی قرآن را تکرار میکنید ، فطرت شما بیدار میشود ، یعنی قرآن را در وجودتان پیدا میکنید ، پیغمبر (ص) قرآن را از ملکوتتش گرفت ، ما هم همان ملکوت راداریم ، چون ما مثل حضرت آن را نمییابیم با روخوانی قرآن ملکوت وجودیمان را بیدار کنیم .
159- وقتی روح شما مریض است به هر چیز که رو بیاورید به آن عادت میکنید ، اما به توحید نمی توان عادت کرد چون هر لحظه نشاط جدیدی میدهد .
در مسیر زمینی که هستید امور دنیایی در شما تصرف میکنند ، اما باید آنچنان قوی بشوید و به خدا نزدیک بشوید تا همانطور که خدا در همه عالم تصرف کرده شما هم تصرف کنید ، برای هدایت عمل کنید .
سؤال کردیم که این تصرفات هم باید با اجازه خداوند باشد ؟ فرمودند : هرچه به خداوند نزدیکتر بشوی بیشتر اجازه داری ، در بندگی آنقدر بالا میروی که دیگر خدا به حرف تو میشود یعنی هرچه را هنوز اراده نکرده ای خدا برایت انجام میدهد ، هنوز میل به چای نکرده ای میبیند چایی برایت آوردند ، بعد که فکر میکنی میبینی در عالم ذر قبول کرده ای که برایت چایی بیاوردند ، درخواست توضیح بیشتر کردیم : فرمودند : وقتیکه صاف و صادق شدی و مثل جنازه در دست غسال در مقابل خدا بشوی ، به عالم ذر نگاه میکنی میبیندمیخواهند برایت چایی بیاورند ، پایین را نگاه میکنی میبینی در باز شد و چایی را آوردند ، از عالم ذر استفاده میکنی ، از زمین نگاه نمیکنی .
سؤال کردیم که عالم ذر قبل ازاین عالم است یا همزمان باهمین عالم است ؟ فرمودند : باهمین عالم است ولی ما نمیبینیم ، عالم مثال ، عالم ذر ... همه عوالم در همین عالم هستند ، منتها ما مقام نداریم که آنها را ببینیم ، غیر از این عالم هیچ عالمی نیست ، هر اتفاقی که بیافتد در همین عالم است ، منتها این عالم مراتب دارد ، یکی ملائکه را میبیند و یکی هم شیطان را میبیند ، در حقیقت هرکدام از عوالم را که ببینی مرتبه وجودی خودت را دیده ای .
160- هفت قوه و نفس در انسان کار میکنند ، و هرکدام هزار و یک درجه دارند ، میشود 7007 درجه ، انسان در هر درجه مقامات خودت را میبیند و یک درکی و یک دیدی از آنها خواهی داشت ، انسان به مقام نور که برسد ، به هر ده و شهری که برود از چهره آدمها درجاتشان را میشناسد اولیاء را میشناسد ، چه کسی خدمت امام زمان(عج) میرسد و چه کسی نمیرسد ، هرچه درجاتت بالاتر برود بیشتر میفهمی ، در درجه اول اندازه یک نفر و در درجه دوم اندازه دو نفر ، در جه سوم اندازه سه نفر و همینطور برو بالا ، هرچه درجاتت برود بالاتر به اندازه انسانهای بیشتری می فهمی ، لذا خیال انسان باید تخلیه شود ، چیزهای خیالی همهاش آتشی است ، اما مسائل قلبی شهودی است ، عمل صالح است که در قلب جای میگیرد ، عملی که از روی هوای نفس است در خیال انسان جای میگیرد .
161- سؤال شد آیا رفتن به قبرستان خوب است یا خیر ؟ فرمودند : برای زیارت اقوام و اولیاء به قبرستان عمومی بروید اما اگر بخواهید دلتان در مسیر باز بشود به قبرستانی بروید که از آن تایمش گذشته باشد ، یعنی یک قرن از آن گذشته باشد ، که عذاب از آنها برداشته شده باشد نیازی هم نیست کاری کنید ، حمد و سوره را بخوانید و به انتظار بنشینید و نگاه کنید، یکوقت دیدید یک الهاماتی به شما دادند ، اگر گوشت را به هوشت برسانی چیزهایی میشنوی ، مثلاً اگر بعد از نماز صبح تا 100 روز زیارت عاشورا بخوانید بعد در سکوت کامل بنشینید و تا طلوع فقط گوش کنید ببینید از این اعمالی که تا به حال انجام داده ای چه چیزی به سمتت باز میگردد.
162- اینکه می گوییم به زن و بچه باید لقمه طیب داد برای این است که به فساد نیافتند ، زیر نامحرم نروند ، لقمه حرام زنت را به زنا میکشد ، وقتی لقمه حرام میخوری دیگر چشمانت در اختیارت نیست همیشه کشش و میل به نگاه حرام دارد ، وقتی لقمه حلال میخوری کشش حرام از بین میرود ، مثلاً آخر برج میبیند پول اضافه آمده میخواهی در بانک بگذاری آن را درراه خدا بده ، سؤال کردیم اکثراً در فکر این هستیم که خانه را بزرگتر کنیم و... ، فرمودند بله اگر با این نیت که خانه را بزرگتر کنی که روضه بهتری بگیری خوب است اما بخواهی خانه را بزرگ کنی که محل فسادت بزرگتر بشود که بدرد نمیخورد .
163- سؤال کردیم حدیث هست که قرض الحسنه ثوابش ده برابر از صدقه است ، فرمودند : شما صدقه بدهید چون وقتی ما قرض الحسنه میدهیم مغزمان درگیر میشود ما هنوز قابلیت قرض الحسنه دادن را نداریم ، وقتی این پول را میدهیم و طلبکار هستیم همیشه ذهنمان درگیر است ، به یاد طلبمان هستیم ، این قرض الحسنه برای عموم است که افراد فعال بشوند .
164- در مورد اهل سنت سوال کردیم ، فرمودند: آنها میدانند که ولایت هست و خوب است اما چون سنی هستند و وارد قلبشان نمیشود اما ما ولایت داریم ولی نمیفهمیم که باید وارد قلبمان بشود ، یعنی از قلبمان بیخبریم ، سنیها چون محبت ندارند وارد قلبشان نمیشود ، لذا سنیها باید اول اعتراف به تشیع بکنند و تسلیم ولایت بشوند تا درب محبت برایشان باز بشود ، این قلب را هم اولیاء میتوانند باز کنند با شریعت ، لذا اول که اعتراف بکنند راه خیال باز میشود ، وقتی به عمل منجر شود راه قلب باز میشود ، در اصل هم آنهاشیطاناند و هم ما شیطانیم ، مگر اینگه جزء اصحاب امام حسین (ع) بشویم ، ما هم خالص بشویم .
سؤال کردیم که غیر مسلمانها هم به امام حسین(ع) و حضرت عباس (ع) عرض ارادت و احترام دارند : فرمودند : احترام فایدهای ندارد ، باید مقام عاشورا را بگیریم ، آنها که در عاشورا شهید شدند مقام عاشورا را گرفتند ، این احترام مثلاً به خاطر شفا گرفتن بچهشان و مسائل جسمانی و مادی است مثلاً سگها که بچهشان مریض میشوند به امام حسین (ع) توسل میکنند که بچهشان شفا پیدا میکند ، یا گرگ ها هم همینطور ، لذا آنها هم در همین حد جسمانی ماندهاند ، خیر حقیقی به آنها نرسیده است به ماها هم نرسیده است ، ما هم اطلاعی نداریم ، ما هم از سرار بیخبریم ، اما ما اگر بخواهیم ، سریع تر میرسیم چون ما فطرتاً نسل اندر نسل شیعه را قبول داریم اما آنها قبول ندارند .
سؤال کردیم اینکه فرمودید هم ما شیطانیم هم آنها بیشتر توضیح میدهید : فرمودند : چون وارد قلبمان نشده است ، انسانیت وقتی است که دین انسان از قلبش بروز کند ، ما شیعه نیستیم ، شیعه یعنی سلمان فارسی ، ما بنام شیعه هستیم ، گفتیم پس ما محبیم ؟ فرمودند : ما محب هم نیستیم ، بلاخره کسی که کسی را دوست دارد ، اگر مثلاً 5 میلیون پول دارد 5/2 آن را میدهد به محبش ، نصف اموالت را هم که شده درراه محب و عشقت خرج میکنی ، ما چه گذشتی کردهایم به حرف و لفظ که نیست که ، این الفاظ از خیال است ، ما محب هم نیستیم .
165- سؤال کردیم اینکه در حدیث داریم که شیعیان ما از زیادی گِل ما خلق شدهاند یعنی چه : فرمودند : مثلاً شما وقتی مالک یکچیزی هستید در آن تصرف دارید و آن چیز در تصرف شماست ، ما هم اگر راه اهلبیت(ع) را برویم در تصرف آنها هستیم یعنی از گِل آنها هستیم ، وقتی ما عامل شدیم از گِل آنهاییم والا از گل آنها نیستیم ، بطور کل باید ببینیم که آیا جنس گِل ما از آنهاست ؟ آیا با آنها خیشیت داریم؟ یا جنس ما از شیطان است ، و این مطلب را وقتی که وارد قلبت بشوی خودت میفهمی .
سؤال کردیم آیامیشود گاهی که عامل هستیم از گِل آنها باشیم و گاهی نباشیم ؟ فرمودند : ما از گِل همه هستیم ، شما ذرات عالم را اگر ببینید از خاک درما هست از آتش درما هست ، از شیطان هست ، و از اهلبیت(ع) هم در ما هست ، قلب ما هم که از خداست ، حالا ما نباید تبدیل به این عناصر مادی و شیطانی بشویم ما باید تبدیل به قلبمان برویم ، همسایه خدا بشویم ، هر چه را میبینیم نباید دوست داشته باشیم ، باید برویم به آنجایی که خدا آنجا حکومت میکند ، یعنی خدا الهامات به ما میدهد ، ما در خیالمان وسوسه داریم ، ببین از چه کسی در دلت ناراحتی داری برو کنارش بنشین ، بگو تو آدم خوبی هستی ، گذشته ها گذشته ، ما در باره شما درست فکر نمیکردیم . سؤال کردیم که این برای ما خوب است اما کسی که در حق ما بدی کرده آیا جری تر نمیشود یعنی گمراه تر نمیشود : فرمودند : نه ، او با این کار شما میشکند ، حتی اگردر بچگی به شما تجاوز کرده باشد برو معذرت خواهی کن چون تو پستی کردی به او این اجازه را دادی تو شل آمدی ، حالا همین نمونه موهن را بگیر بیا بالا مثلاً یکی در سن بزرگی به شما حرف ناجوری به شما زده رفتار بدی کرده چون تو شل آمدی ، تو شخصیت نداشتی ، که او این حرف را به تو زده ، برو معذرت خواهی کن بگو خدا هم تو را ببخشد و هم من را ، او جری بشود یا نشود ما به خودمان کار داریم ، اینها وقتی از تو خارج بشود پشت سرش ایمان داخل میشود ، یک نفر به ما گفت که میخواهد در این راه قرار بگیرد ، در او که دقت کردیم دیدیم هر ظلمی که در حق کسی کرده دیگران هم دقیقاً همان را در حق او کردهاند ، تراز گرفتیم دیدیم سر بسر شده ، از هر دستی بدهی از همان دست میگیری ، یعنی هر کاری که انجام بدهی در حقیقت در حق خودت کرده ای .
166- سؤال کردیم اینکه فرمودهاند " البلاء لاهل الولاء و الانبیاء اشد البلاء "( بلا برای موئمنین و اهل ولایت است و شدیدترین بلا برای انبیاء است ) چگونه است : فرمودند : این بلا بلایی است که در بلا مقام میگیرند ، در ظاهر بلاست اما در باطن مقام است ، مثلاً ظالم پول به دست میآورد اما در حقیقت بلا به دست آورده است ، این حساب است .
گفتیم مصادیق بلا چیست ؟ فرمودند : خودت یا زن و بچهات مریض میشوید ، بی پول میشوی ، اما اینکه تو ناقص العقلی یکی به تو در امر دنیایی یک ظلمی بکند این بلا نیست این را خودت کردی ، بلا آن است که امام حسین (ع)در راه خدا رفت قطعه قطعهاش کردند ، در این بلا مقام گرفت، بلا بود چون برای رضای خدا رفته بود ، اینها باید باز بشود که بلا یعنی چه ، کجا بلا است کجا شیطنت است ، سؤال کردیم که تصادف بلا است ؟ فرمودند : بله میخواهند ببینند که تو ناراحت میشوی یا خیر ، حق را به او میدهی ؟ ناحق میکنی ؟ گفتیم تشخیص اینها سخت است : فرمودند : بله مشکل است ، هر وقت اتفاقی افتاد اگر ناراحت نشوید ، شما در این اتفاق مقامات میگیرید ، او به شما زده ولی شما حق را به او میدهی ، با خانمت مشکل داری باید بنشینی حل کنی مثلاً بگو خانمم اخلاقم خوب نبوده الان هم خوب نیست اگر حرفی زدم به دل نگیر ، تصمیم دارم آدم خوبی بشوم ، تو هم زن خوبی باش ، باهم مهربان باشیم ، لذا او قبول میکند لطیف میشود ، اگر در مسیر کمال باشی وقتی به زنت نگاه کنی میبینی زنت در عالم بهترین زن است ، تو نفهمیدی ، چون همین دارد کاملت میکند ، با حرفهایش با رفتارش ، پرسیدیم یعنی از این زن بهتر برای ما نبود ؟ فرمودند : چرا بهتر هست اما اندازه نفس تو از این بهتر دیگر نیست ، این مکمل تو است اگر کس دیگر بود اسیرت میکرد.
سؤال کردیم آنها که دو یا سه تا زن همزمان دارند چطور ؟ فرمودند اینها از روی هوای نفس است ، شما از نحوه برخود همسرتان پی به درجه خودتان میبرید ، در یک درجه فحشت میدهد ، در یک درجه تعریفت را میکند ، در یک درجه بوست میکند ، یکجا میگوید دلم برایت تنگ شده ، هرچه تو بهتر بشوی برخورد او عوض میشود و تو میفهمی که تغییر کرده ای .
سؤال کردیم که امامان ما یا خیلی از بزرگان بودهاند که چندین همسر داشتهاند : فرمودند : که ما مقام یک زن را داریم اما آنها مثلاً مقام سه یا چهار زن را داشتهاند ، مقامش را دارند ، او چهار زن را میتواند کامل کند ، یعنی چهار زن باید او را کامل کنند چون وجودش بزگ است قوی است ، ما زن را برای شهوت رانی میخواهیم ،برای خوشگلی و پرو پاچهاش ، شما اگر مقامت بالا برود ، صاحب دو مقام زن بشوی دوتا زن میگیری و این دو زن هم باهم در صلح خواهند بود ، اگر صاحب چهار مقام و چهار زن هم بشوی همهشان راضی خواهند بود ، همینکه از روی هوای نفس تعدد زوجه کنی باهم دعوایشان میشود چون تو مقامش را نداری، یعنی نفست با این عمل مخالفت میکند چون مقامش را نداری ، پس چهار تا زن یعنی شما ندازه چهار تا نفس روی خودت کار کرده ای ، خدا خیلی حساب کتاب دارد ، اگر مقام دو نفس را پیدا کردی اصلاً زن دوم خودش به خواستگاری تو میآید ، او پیشنهاد میدهد ، مثلاً حتی اگر تو شصت سال داری اما دختر چهارده ساله عاشقت میشود کاری هم ندارد که تو پول داری یا نه میگوید اگر عقدم نکنی من میمیرم ، فقط میخواهم سایهات بر سرم باشد ، خداوند او را میفرستد چون صاحب دونفس شده ای و آنجا دیگر قطعاً جزء اولیاء خواهی بود ، این زنها عاشق اخلاق تو هستند نه شهوت لذا تا مقام دو نفس را نگیری زن اول به ازدواج دوم راضی نخواهد بود و در صورت ازدواج زنا برایت حساب میشود ، چون تو نمیتوانی حق و عدالت را اداء کنی ، عدالت یعنی اینکه تو صاحب مقام دو زن بشوی یعنی از نظر معنوی بتوانی زن را تأمین کنی ، از نظر مادی هم خدا تأمین میکند ، تمام زن و مردهایی که کار خلاف میکنند ، زنا میکنند ، اینها کمبود روحی دارند ، روحشان خلاء دارد یعنی جای محبت اهلبیت(ع) را نتوانستهاند پر کنند ، با نگاه به زن مردم خلاء شان پر میشود ، چون اینها خمس نمیدهند .
167- یکی از همراهان سؤال کرد در مورد استخاره نظرتان چیست ؟ فرمودند : شما باید از کسی استخاره بگیرید که اهل معنا و باطن قرآن باشد یا خودش بهمراتب قرآن رسیده باشد و بفهمد در این استخاره چقدر مانع وجود دارد ، اصلاً آیات قرآن مراتب انسانی است ، وقتی او قران را باز میکند حالات شما نوشته شده ، یعنی همین یک آیه را میتواند به حالات همه انسانها ربط بدهد ، باز میبینی یک آیه چنان قوی است که میتواند تمام عالم را هدایت کند ، اگر باطنش را باز کنی جواب همه عالم را میدهد ، راهنمایی میکند ، مثلاً در دنیا یکی تشنه است ، میگویند به او آب بدهید تا نمیرد ، وقتی به مرتبه بالاتر بروی و از خیال در عقل پا بگذاری ، آنجا آب یعنی ولایت ، اگر ولایت به او نرسد او مرده است ، باز وقتیکه به مرتبه بالاتر برود ، اگر وجود به او نرسد او مرده است ، لذا در اینجا به آب قید خورده ، آنجا به ولایت قید خورده و بالاتر به وجود خدا ، وبالا تر به نور قید خورده ، در هر جایی حیات یک معنایی دارد ، مثلاً وقتی در عالم خیال هستید آب در شما تصرف میکند ، وقتی به عالم انسانیت رفتید امام در شما تصرف میکند ، در عالم الهی وجود در شما تصرف میکند ، در عالم نور ، نور در شما تصرف میکند ، و همینطور تا آخر، درعالم ذات هم دیگر آنجا همه یکی میشوند ، از اول الی آخر ، لذا در هر مرتبه ای مصادیق این فرمول عوض میشود ، در عوالم معناها فرق میکنند ، اسرار قرآن قلب را آرام میکند ، اما روخوانی قرآن فقط خیال را آرام میکند.
168- سؤال کردیم که نماز شب در این مسیر چه جایگاهی دارد ؟ فرمودند : اینها را باید مقاماتش را بگیرید ، نماز شب در ظاهر نماز شب است ، شما باید کاری بکنید که مقام شب را بگیرید ، هر چیزی مقام دارد مثلاً اینکه میگویند مرد ، مرد مقام دارد تو که مرد نیستی که ، باید به مقام مرد برسی ، این ها که زن نیستند ، باید مقام زن را بگیرند ، هر چیزی مقاماتی دارد ، وقتی میگویند انفاق ، انفاق مقامات دارد ، وقتی میگویند گذشت ، گذشت مقامات دارد ، اینها مرتبه وجودی و مقام باطنی دارند ، انسان هرچه مقامات بگیرد راحت تر و آرامتر زندگی میکند ، از همهچیز سیر میشود ، تأمین میشود ، مقامات است که انسان را تأمین میکند و حرص و شهوت و غضب را میخواباند ، خود نماز که منکر را دفع نمیکند ، مقامات نماز منکر را دفع میکند ، ما چون از باطن خبر نداریم می گوییم نماز منکر را دفع میکند ، اینهمه درکربلا نماز خوان بودند ولی امام را کشتند ، وقتی می گویی راضیام به رضای خدا باید این مقام را داشته باشی ، یعنی در این مرتبه زندگی کنی ، والا همین باعث گمراهیات میشود .
169- انسان باید از وزن بیافتد ، یعنی اصلاً احساس نکند که هست ، شما وقتی سنگین هستی خودت را میبیند ، منظور وزن جسمی نیست ، منظور وزن آزادی روحی است ، روحت نباید سنگین بشود ،تا راحت بشوی ، حتی اگر 48 ساعت هم یکجا بنشینی خسته نمیشوی افکار به سراغت نمیآیند ، اینها که در یک جلسه نشستهاند مدام این پا وآن پا میشوند چون روحشان نا آرام است ، خیالشان درگیر است ،لذا 48 ساعت که هیچ افراد قوی تا 72 ساعت یکجا در سجده میروند مشکلی ندارند حتی گرسنه و تشنه هم نمیشوند ، سؤال کردیم نمازشان چه میشود ، فرمودند : هنگام نماز برمی خیزند نماز را میخوانند و بعد سجده را ادامه میدهند ، منظور این است که از خستگی بر نمیخیزند ، هر وقت گرسنه میشوند حالی برایشان میآید که ضعفشان را جبران میکند ، ایشان جایی دیگر فرموده بودند که : انسان باید به اندازه وزنش اشک بریزد تا آزاد شود.
170- انسان باید طوری زندگی کند که زن و بچهاش در راحتی باشند در زجر نباشند ، و طوری هم نباشد که آنها خیال کنند تو آدم ولخرجی هستی ، که هرطور بخواهند باشند تو خرجشان را میدهی ، یک حالت تعادل که نه ظلم بشود و نه افراطوتفریط ، همینطور که در فکر زن و بچهات هستی باید در فکر یتیمان و فقرا باشی ، اول باید زن و بچهات را تأمین کنید ، بچههایت نباید از جیبت خبر داشته باشند که تو داری یا نداری ، چون اگر بدانند پول اضافه داری توقع نابجا پدید میآید و گرفتار میشوی .
سؤال کردیم آیا همه انسانها ایتام آل محمد هستند ؟ و از خانواده اصلی شانکه اهلبیت(ع) است دور افتادهاند و حضرت حجت (عج) با ظهورشان مردم را به مسیر اصلی برمیگرداند ؟ فرمودند : نه مردم اکثراً در دام شیطان هستند ، گفتیم مگر حضرت با ظهور عام در صدد نجات انسانها نیست ؟ فرمودند : انسانهایی که لایق باشند آری ، حضرت الان هم در حال نجات دادن افراد لایق هستند .