سوالات از: 406 الی 419
406 - انسان که از رحم مادر خارج می شود خدا را شهود می کند و آنجا شهادت می دهد که من بنده تو هستم ، بعد از اینکه از این قضیه عبور کرد به عالم ملائکه می رسد ، بچه قبل از اینکه بگوید بابا ، میگوید آقا یعنی بعد از ملائکه اقا امام زمان (عج) را می بیند که می گوید آقا آقا آقا ، منتها این دیدنها را فراموش می کند ، و البته این آقا گفتنش را ما متوجه نمی شویم و البته همه اینها تا قبل از نود روز ، سه ماهگی است ، و او بعد از سه ماهگی کم کم همه اینها را فراموش می کند ، سوال کردیم آیا در بچه کافر و مسلمان فرقی می کند ؟ فرمودند نه فرقی ندارد همه این را دارند ، و بعد که گفت بابا ، این بابا را جای خدا اشتباه می گیرد ، در طفولیت علمش را می گیرد و تا آخر عمرش با همان علمش زندگی می کند ، یعنی زاویه خیالش از همانجا شکل می گیرد ، یعنی در این مدت بستگی به نحوه برخود شما با او دارد ، این دوران خیلی حساس است ، مثلا اگر شما جلوی بچه به کسی یا به خودش بگویی این چیز را مثلا این عروسک یا اسباب بازی را بده به کسی لذا او کم کم بخشنده بار می آید ، یا مثلا بگویی این را به کسی نده لذا بچه بازنده بار می آید همیشه همه چیز را برای خودش می خواهد ، از بچگی به بچه مالکیت اجاره ای را نشان می دهند ، لذا بابا و ننه و دنیا ، جای خدا و ملائکه و آقا امام زمان (عج) را می گیرد ، لذا باید بابا و ننه ودنیا را از وجودش خارج کند و ترک کند ، تا بعد برسد به ملائکه و آقا امام زمان (عج) و بعد هم به خدا برسد ، انا لله وانا الیه راجعون ، اینها همه مقامات دارد که انسان باید آنها را درک کند ، مثلا در موقعی که خواب است یا مواقع دیگر یعنی به همان حالات بچه گی اش برسد ، وقتی شما آن حالات بچه گی ات را درک کنی آنها را یادت می آید ، از بدو تولد به یادت می آید ، در حالاتت می بینی و در حالاتت زندگی می کنی ، لذا چون ما حالات را از دست داده ایم نمی توانیم ، حالات را که بدست بیاوریم به یادمان می آید .
فرمودند : این که سوال کردید آیا در بچه کافر و مسلمان فرق می کند یا خیر ، از کافران کسانی بودند که در کربلا به یاری امام حسین (ع) آمدند، مسمانها کافر شدند و کافران مسلمان شدند ، گفتیم تعریف کافر چیست ؟ فرمودند : کسی که غیر خدا قبله اش است ، غیر خدا را دوست دارد ، غیر از خدا را می فهمد ، خب ما هم یک نوع کافر هستیم ، چون غیر خدا را دوست داریم ، شما ترس غیر خدا را از دلت ببر تا محبت خدا در دلت بیاید.
407- سوال کردند که آیا نظام اسلامی ایران آیا ارتباطی به ادامه ولایت ائمه دارد و آیا ولایت فقیه ما ادامه ولایت رسول الله(ص) است ؟ فرمودند : بله ادامه همان است یعنی آمدند که روال توحید را به جامعه نشان بدهند ، مثلا شاه روال شیطنت را به ما نشان می داد ، و ما در زندگی شیطانی بودیم ، اینها آمدند که روال شریعت را به ما نشان بدهند ، ما باید طوری زندگی کنیم که بتوانیم از خیال پرواز کنیم ، سوال شد با این همه فساد اداری ، رشوه و باند بازی و... ، آیا اسلام محقق شد ؟ فرمودند : نه خب این اسلام که نیست ، این روال اسلام است ، این اسلام واقعی نیست ، یعنی راه رسیدن به اسلام است ، یعنی حجت را بر ما تمام کردند که ما خوب و بد را بفهمیم که زمان پهلوی و زمان الان را با هم مقایسه کنیم ، ببینیم کدام بر حق هستند ، حالا همین حق در وجود ما هم هست ، شما هم می توانی حق باشی ، این در ظاهر قضیه اسلام است ، مشکل ما این است که ایمان ما باطنی نیست بلکه عرضی است ، ایمان اجاره ای است ، هر طور می خواهیم آن را می چرخانیم ، همیشه می خواهیم آن را به نفع خودمان تمام کنیم چون ایمانمان باطنی نیست لغزش داریم ، همیشه کفر داریم ، کسی که ایمانش باطنی نیست کفر دارد ، نمی تواند بفهمد ، همیشه از حقیقت فرار می کند ، سوال کردیم که آیا این حکومت امتحان است و آیا قرار است این حکومت به حکومت آقا امام زمان (عج) متصل بشود ؟ فرمودند : خب بله دیگر اگر ما حکومت آقا امام زمان (عج) را بخواهیم باید زندگی همه مان مثل آقای خمینی بشود ، آقای خمینی از این دنیا با خودش چه برد ، آیا بچه هایش را بر سر جای خودش گذاشت یا دنبال مقام بود ، خیر بلکه می خواست روال زندگی توحیدی را به ما نشان بدهد ، مردم فکر می کردند که آقای خمینی آمده اند که زندگی دنیایی شان را درست کنند ، خب مردم اشتباه کردند، اگر زندگی دنیایی می خواستند با همان شاه خیلی راحت تر بودند ، منتها آمدند که روال توحیدی را به ما نشان بدهند ، که یعنی اگر از این جا حرکت کنی در این نقطه خمینی می شوی مثل خمینی می شوی ، اینطور که شدی اینجا دیگر به امام زمان(عج) می رسی ، یعنی اینها نوع زندگی اسلامی را می خواستند به ما بفهمانند و نشان بدهند ، نگفتند که این اسلام است ، خیر ما اسلام را با اسلامی زندگی کردن اشتباه گرفته ایم ، ما اسلامی زندگی نمی کنیم و اسلام را به گردن آنها انداخته ایم که آنها بد کرده اند ، اگر همه مردم با سبک زندگی اسلامی زندگی کنند همه راحت می شوند ، الان ما شریعت را به نفع خودمان استفاده می کنیم ، اگر با آن روال اسلامی زندگی کنیم آقا امام زمان (عج) می آیند به زندگی مان ، شما هر کدامتان می توانید یک کشور را اداره کنید مثل آقای خمینی ، یعنی انقلاب به وجود بیاورد در عالم ، عالم را عوض کنید ، این در اصل ظاهر قضیه بود ، یعنی عزت خمینی خیلی از این بالاتر بود این دنیا نتوانست آن را بروز بدهد ، آقا امام زمان (عج) در یک نفسی در ایشان تجلی کرد و این تجلی در عالم افتاد و انقلاب به وجود آمد ، گفتیم پس حق مطلب ادا نشده ؟ فرمودند نه بابا نه اصلا مظلومیت حضرت علی (ع) را بعد از اینکه آقا امام زمان (عج) هم ظهور کنند کسی نمی فهمد ، یعنی فهم علی (ع) را غیر از خدا و پیغمبر(ص) کسی نمی تواند بفهمد ، یعنی توحید علی (ع) را غیر از خدا و پیغمبر (ص) کسی نمی تواند بفهمد ، و توحید پیغمبر(ص) را هم غیر از خدا و علی(ع) کسی نمی تواند بفهمد ، یعنی استفاده نمی توانند بکنند ، یعنی آن توحید قوی را نمی توانند هضم کنند ، گفتیم حضرت بقیت الله (عج) چطور عمل می کنند ؟ فرمودند ایشان طوری عمل می کنند که ما توانایی اش را داشته باشیم که با او کنار بیاییم ، مثلا وقتی شما بخواهید برای یک بچه کوچک صحبت کنید مثل خودش با او صحبت می کنید ، مثل او حال کوچکی را می گیری ، یک چیزی می گویی که او بفهمد ، امام هم طوری صحبت می کند که ما بفهمیم ، وقتی به کعبه تکیه می دهد و درعالم ندا می کند ، صدایش را به فراخور حال خودت درک می کنی ، یعنی طوری می شنوی که حالیت بشود ، یعنی از وجود خودت صدای آقا خارج می شود ، گفتیم پس این ظهور عام اتفاق خواهد افتاد ، فرمودند : بله ، یعنی اگر هم ما نباشیم از نسل ما هستند ، ما در نسل خودمان هستیم ، نماینده داری در آنجا ، نسل ما هم مثل خود ما است ، کسانی که محبت دنیا دارند امکان دارد نسلشان در مقابل امام زمان (عج ) بایستند ، دستشان در دست ولی نیست ، گاهی اوقات که با ایشان به امامزاده ای یا جایی می رفتیم که عکس آقای خامنه ای و آقای خمینی را جایی پایین نصب کرده بودند ایشان عکس ها را می بوسیدند .
از ایشان سوال کردیم که شما قبلا فرموده بودید که هر کس آقای خامنه ای را قبول ندارد دین ندارد ، اگر ممکن است توضیح بفرمایید ، فرمودند : آقای خامنه ای چون رهبر جامعه است هر کس او را قبول ندارد جامعه را قبول ندارد ، هر کس در مقام رهبریت است ما باید از او اطاعت کنیم ، گفتیم آیا ایشان مورد تایید ولی عصر (عج) هستند ؟ فرمودند اصلا ما کار نداریم که مورد تایید باشد یا نباشد ، الان هدایت مردم دست این آقا است ، ما جنبه دنیایی ایشان را می گوییم ، در جنبه باطنی اینکه حضرت او را قبول داشته باشد یا نداشته باشد این به ما ربطی ندارد ، چون اگر آقای خامنه ای نباشد ایران ما هرج و مرج می شود ، اصلا شما در هر کشوری که زندگی بکنید حق را قبول نداشته باشید بقیه حق را هم نمی توانید بپذیرید ، لذا باید حق را قبول کنید ، و الا در وجودتان انکار هست ، اینهایی که تحت نظر ولایت نیستند ، اینها حیوانیت و شیطانیت شان نمی گذارد به راه بیایند ، انسانهایی که خوب نیستند دلیلش این است که جنبه های حیوانی و شیطانی شان قوی شده شهوت و غضب درونشان قوی شده لذا نمی توانند خوب بشوند ، گفتیم که آقای خامنه ای چطور هستند ، فرمودند بلاخره از ما که بهتر هستند ، بلاخره علما همه رای دادند که این آقا برتری دارد ، حالا وقتی علما تایید کرده اند ما هم باید تایید کنیم ، ما نمی توانیم مقام ایشان را به شما بگوییم چون معرفت و عرفان یک چیز روحانی است ، برای هرکسی قابل تشخیص نیست ، کسی هم که اهل تشخیص است نمی تواند بگوید چون خوبی یک چیز پنهانی است ، گفتیم امکان دارد شما برای ما بفرمایید ؟ فرمودند : خوبی ایشان را ما نمی توانیم افشا کنیم ، فقط همین را می گوییم که در ظاهر از بقیه مردم بهتر هستند ، اگر افشا کنیم برای خودمان خوب نیست ، مثلا من می گویم شما امروز در ظاهر خوب هستید اما نمی دانیم که فردا خدا می خواهد با قلب شما چکار کند ، اگر یک مرتبه خدا رهایتان کند سقوط کرده اید ، حالا هر کسی که باشد ، وقتی که خدا به پیغمبر(ص) می گوید اگر علی (ع) را معرفی نکنی من از ولایت ردت می کنم حالا ما چکاره هستیم ، ما همه مان طبق همان جنبه ای که داریم در امتحان هستیم .
در مورد آقای خمینی سوال کردیم : فرمودند او یک گوهر گران قیمتی بود ، یک گوهر نایابی بود که ما از دست دادیم ،که کسی هم متوجه آن نشد ، نه آمدنش را و نه رفتنش را ، ما فقط از شورش چیزی فهمیدیم ، از شعورش چیزی نفهمیدیم .
408- درمورد حرمت شراب سوال کردیم ، فرمودند : خدا یک نسخه کلی داده و فهمش را به اهل بیت(ع) داده است ، شراب برای کسانی که در مقام موسی هستند اگر بدمستی نکنند حرام نیست ، اما در مقام حضرت محمد (ص) اینطور است که که وقتی بخواهد از مقام موسی (ع) رد بشود برود بالا اینجا بر او حرام می شود ، یعنی اینجا باید احرام ببندد و ترک محرمات کند ، حکم شراب برای پیغمران قبلی به این شکل بروز نکرده بود ، مثل اینکه الان هم مواد مخدر را حرام اعلام نکرده اند ، حضرت علی (ع) فرمود که اگر قطره ای شراب در چاهی بیافتد و چاه را پر کنند و برآن گیاهی بروید ، گوسفندی آن را بخورد و در گله زاد و ولد کند من از گوشت آن گله نمی خورم ، یعنی شراب برای کسی که خواسته باشد به ولایت برسد اگر بخورد نمی رسد ، و اگر هم خورد مگر اینکه توبه کند و امیر الموئمنین(ع) توبه اش را قبول کند یعنی دستگیری اش کند ، یعنی هر چند قطره شرابی که خورده را چنان گریه کند که از چشمهایش خارج بشود ، به همان اندازه که خورده اشک بریزد وتوبه نصوح کند تا قبول بشود ، شراب قلب انسان را از نظر روحانی به طور کلی از بین می برد . سوال کردیم آیا حضرت موسی (ع) یا پیامبران دیگر همین مقدار کم هم شراب می خوردند ؟ فرمودند خیر ، لیکن آنها آن چیزی را که خدا اجازه می داد به مردم می گفتند ، یعنی تابع ظرفیت ملت بودند تا تکمیل شود ، مثلا اگر شما به یک باره به یک خانم بگویی باید از خانه خارج نشوی و حجاب کامل بگیری و فلان کنی وفلان کنی ، خب مسلما به حرف شما گوش نمی کند ، اما اگر در مراسمی مثل عزای وفات کسی یا روضه ای خودش چادر سرش کرده بود به او بگویی چقدر این چادر به تو می آید آنجا او به خودش می آید ، مثلا پیامبران سلف نیامدند بگویند که شراب بخور یا نخور اما می گفتند آثارش بد است ، اما پیامبر آخر الزمان شراب را حرام کرد یعنی خداوند به او حق داد که شراب را حرام کند.
سوال کردیم چرا ولایت حضرت علی (ع) در قرآن بطور واضح و علنی نیامده ؟ فرمودند : ولایت مال همه نیست ، مال هر کسی است که او خودش ولایت را بگیرد ، خداوند می فرماید که هرکسی که او دوست داشته باشد را هدایت می کند ، قرآن هدایت کننده است اما برای موئمنین ، که می گوید آی موئمنین ، ما تا موئمن نشویم اصلا قرآن را نمی فهمیم ، مثلا وقتی قرآن می گوید غیبت نکن یعنی اگر حرف نزنی عالم غیب را برایت باز می کنند ، فهم غیب را برایت باز می کنند ، قرآن کتاب اسلام است ، یعنی وجود حضرت رسول (ص) است ، ما در ظاهر حضرت رسول(ص) را می شناسیم اما در باطن نمی توانیم ، چون آن لایه های شیطانی که در وجودمان هست مانع است ، اما اهل دل می توانند این لایه ها را از وجودشان خارج کنند و با قرآن هماهنگ بشوند و بعد می توانند به مردم بگویند ، آنوقت این هم مال همه نیست ، همه ولی سر راهشان قرار نمی گیرد ، قابل نیستند ، یعنی تحمل این راه را ندارند .
409- یکی از افراد سوال کرد که ما تا چند ماه قبل حالاتمان در نماز کاملا منقلب می شد اما اکنون آن احوال را نداریم ، فرمودند : چون خودت را فراموش کرده ای ، آن زمان خودت بودی اما الان سرگردانی ، حواس خودت با خودت نیست ، خودت را دوست نداری ، به خودت برگرد تا حالت هم به تو برگردد ، شما حالت را داده ای بدست حواست ، حواست هم خودش را داده به شیطان ، بعد می خواهی حال معنوی بگیری ؟، برگرد و خودت را دوست داشته باش ، تا حال معنوی بگیری ، ما همه نبی هستیم شیطان که نیستیم ، لذا باید به خودمان برگردیم ، سوال شد چطور خودمان را پیدا کنیم ؟ فرمودند : حواست را به خودت برسان ، حواست به بیرون پرت نشود ، تفکر در خودت کن ، یعنی وقتی که نماز می خوانی به قلبت توجه داشته باش ، که آثار قلبت در چشمت می افتد ، و حواست جمع می شود ، چون ما خودمان نیستیم دیگر ، در نماز حواسمان اینطرف و آنطرف است ، پس ما حواسیم ، خود نیستیم ، وقتی به دل توجه کنیم حواسمان پرت نمی شود ، الان در مرحله حواس هستیم و بعد که حواسمان را جمع کردیم می شویم خواص یعنی انتخاب می شویم ، موئمن می شویم ، بعد از خواص هم دیگر مخلصین و شاکرین و ...
انسان از خاک برمی خیزد و می آید به جسم ، ازجسم می آید به خیال ، از خیال به عقل و از عقل به نور ، همینطور وجودش در حال شکل گرفتن است تا جایی که تسفیه شود ، یعنی خودمان برسیم به قلبمان ، ما الان در خیال هستیم ، خیالمان هم پرت و پلا است ، و لذا حواسمان هم جمع نمی شود .
410 - فردی از ایشان سوال کرد که اینطور به نظر می رسد قدرت تصمیم گرفتن به دست خودمان نیست ، فرمودند : چرا دیگر اگر شما قصد کنید روی خودتان کار کنید خدا کمکتان می کند ، سوال شد که شما فرمودید باید تصرف ولی در کار باشد ، فرمودند : ولی راه نمائیت می کند به سوی قلبت ، و این قلبت است که باید تصرف کند در خیال و عقلت . لذا ولی خدا ، خدا را نشان می دهد ، خدا قلبت را نشان می دهد و قلبت هم تصرم در خیال و عقل و نور و وجودت می کند ، گفتیم پس باید خیلی تفکر بکنیم ؟ فرمودند : تفکر نمی خواهد ، فقط گناه نکنید ، حواسمان را از خودمان جدا نکنیم ، گفتیم که عمرمان هم که کوتاه است وقت زیادی هم نداریم ، فرمودند : چرا وقت هست ، وقت یک جرقه ای است ، در حال خودت باشی یک وقت یک جرقه ای می خوری آدم می شوی و کار تمام است دیگر ، چهل روز توجه داشته باشی ، جرقه را می خوری و کار تمام است ، گفتیم که پس از این جرقه دوباره حالمان به قبل بر نمی گردد؟ فرمودند خیر ، وقتی شما شیرینی معرفت را بخوری ، شیرینی ولایت را بخوری ، دیگر کجا داری بروی ، آیا این دنیا ولایت دارد ، این دنیا ولایت شیطان است ، همه اش بازی است ، گفتیم الان حال داریم و تغییر حال پیش می آید ، فرمودند : آن وقت دیگر حالت یکی می شود ، حالت به حالُ الله وصل می شود ، علمت به علم الله وصل می شود ، نورت به نور الله وصل می شود ، حالت به ملکوت وصل می شود ، الان ما حالمان به زمین وصل است ، وقتی در زمین هستیم ، صفاتمان به زمین وصل است ، شرایط زمینی خوب باشد ما هم حالمان خوب است ، بد باشد حالمان بد می شود ، حال را از حال خودمان نمی گیریم بلکه از بیرون از خودمان می گیریم ، باید صفاتمان را از صفات خدا بگیرم ، ما الان صفاتمان حیوانی است ، باید مقام صفات الهی را بگیریم ، مثلا حضرت علی (ع) صد و ده مقام اسم العظیم را گرفت ، حضرت رسول (ص) وجود قرآن را گرفت یعنی قرآن خلق کرد ، حضرت زهراء(س) خلق کرد ، که حضرت زهراء(س) فهم قرآن است ، اگر حضرت زهراء(س) نبود هیچ کس نمی توانست قرآن را بفهمد یعنی کار ناقص می ماند ، این دوتا چنین نیست که در دنیا بیاید بلکه اینها انتخابی است یکی ملائکه قرآن و یکی هم ملائکه حضرت زهراء(س) اینها را خدا برای خودش خلق کرده از وجود پیغمبر(ص) ، لذا اگر حضرت زهراء(س) نبود هیچ کس نمی توانست قرآن را بفهمد یعنی کار ناقص می ماند گفتیم حضرت علی (ع) هم نمی توانستند ؟ فرمودند : هیچ کس نمی توانست ، اصلا اگر حضرت زهراء (س) نبود هیچ چیز نبود یعنی نه امامت و نه ولایت ، برای حضرت علی (ع) هم همسر بود و هم مادر و برای حضرت رسول (ص) هم مادر بود و هم دختر ، لذا امامان هم فرمودند که الگوی ما حضرت زهراء(س) است ، یعنی او برای ما مرجعیت دارد ، و ما هم برای مردم مرجعیت داریم ، ایشان هم امامت داشتند که بر امامان ما حجت بودند و هم ولایت و هم عصمت ، سوال کردیم که امامت ایشان بر چه کسی است ؟ فرمودند : ایشان برای امامان ما مرجع هستند ، امامان بر زهرا(س) معرفی شده اند ولی زهرا(س) بر امامان معرفی نشده مثلا یکی را می خواهند بگویند آدم خوبی است می گویند ببین مثل فلانی است پس مرجع بوده که پیغمبر (ص) و علی (ع) و سایر معصومین به ایشان معرفی می شوند، اهل بیت (ع) اسم مادرشان می آید افتخار می کنند چون الگوی پیغمبران بوده ، الگوی امامت بوده ، الگوی حضرت آدم بوده و.. یعنی هرکس از همه نظر الگو می خواسته باید ایشان را الگو می گرفته و هرکس بخواهد به مقامات بالا برسد باید تجلی این خانوم باشد ، مثلا اگر شما انفاق می کنید فکر نکنید که این شما هستید که انفاق می کنید ، این حضرت علی (ع) است که از طریق شما انفاق می کند ، اگر آدم خوبی شدی این پیغمبر(ص) است که درون دارد اصلاحت می کند ، و اگر کسی هم دارد بد می شود شیطان است که دارد او را بد می کند ، یعنی اختیارش را داده دست حیوانیت و شیطانیت .
411 - هرچه کمتر گناه کنید زودتر می رسید ، در مورد کسی قضاوت نکنید که قلبتان را خراب می کنید ، همیشه در خودتان کار کنید ، از خودت غافل نشوی ، مملکت مملکت محضر خداست به ما ربطی ندارد هر کسی هرطور باشد ، اگر بتوانی کمک کن و اگر هم نمی توانی بگذار کار خودشان را بکنند ، سوال شد چون ما هنوز طفل راه هستیم چشم که به مردم می افتد روی ما تاثیر می گذارد ، فرمودند : چون قلبتان را می دهدی به آنجا ، شما قلبتان را نگاه دارید حالا نگاه کنید ، تاثیری نمی گذارد ، وقتی توجه ات و حواست از قلبت برداشته می شود آشفته می شوی ، وقتی شما خودت را فراموش نکنی وقتی به کسی یا چیزی نگاه می کنی دیگر او را دوستش نداری ، بعد خودت را فراموش می کنی مثلا بچه ات را دوست داری ، دیگر خودت را دوست نداری ، خودت را اگر دوست داشتی خدا را دوست داری اگر خودت را دوست داشته باشی می توانی عبادت کنی در غیر این صورت نمی توانی عبادت کنی ، وقتی حواست به خودت نیست وسوسه بیرونی داری ، یعنی عادت کرده ، مثل سگ هار می مانی ، همیشه چشمت اینطرف و آنطرف است ، این را می خواهی و آن را می خواهی ، از خودش قطع می شود و می رود به خیال و خیال هم هرجا خواست او را می برد ، سوال کردیم که حضرت یوسف(ع) که از زلیخواه منصرف شد با اینکه به هن و هن هم افتاده بود چه چیزی او را منصرف کرد ؟ فرمودند : خودش را فراموش نکرد ، خودش را نفروخت ، ما خودمان را فراموش می کنیم که گناه می کنیم ، هر کسی خودش رب خودش است .
412 - سوال کردیم این که در صلوات بر پیامبر و آلش درود می فرستیم ، این درود یعنی چه ؟ فرمودند : وقتی ما صلوات می فرستیم خدا به پیغمبر(ص) وجود افاضه می کند و ما مورد تایید قرار می گیریم، بعد قلب ما از آن وجود استفاده می کند ، یعنی ما وقتی صلوات می فرستیم می خواهیم که خدا این وجود مبارک پیغمبر (ص) را شدت ببخشد و بیشترش کند ، یعنی پیغمبر آخر الزمان(ص) را در مقابل خدا تایید می کنیم ، قرآن را تایید می کنیم ، ولایت را تایید می کنیم ، بعد که تایید می کنیم باطنمان محکم می شود ایمانمان بالا می رود ، گفتیم یعنی چیزی به حضرت رسول (ص) نمی رسد ؟ فرمودند : چرا به حضرت رسول (ص) چیزی می رسد اما باز آن چیز به سوی خودمان باز می گردد، وجود حضرت قوی تر می شود و راه برای ما باز می شود ، هرچه ما صلوات بیشتری بفرستیم خدا وجود بیشتری می دهد و حیوانیت و شیطنت ما کم می شود ، صلوات که می فرستیم وجود پیغمبر(ص) به وجود ما می آید و حیوانیت و شیطانیت از ما کم می شود و می شویم جزء هدایت شدگان .
413 - سوال شد که شما فرموده بودید اگر انسان به یک مرحله ای برسد دیگر خداوند متکفل همه امور و رزق و... او می شود اگر امکان دارد توضیحی بدهید ، فرمودند : باید تجلی دنیا از وجود انسان برود تا خدا در وجودش تجلی کند ، شما تا وقتی که احساس مالکیت دارید ، یعنی احساس می کنی که تو کار می کنی و... وضعت هم همین است ، اما همین که وجودت کنده شود خدا دست به کار می شود ، الان ما انگار که در کار خدا دخالت می کنیم یعنی می آییم مالکیت می گیریم ، الان هر کس مالکیت خودش را گرفته است ، لذا مالکیت باید کلا از وجودت برود نه فقط از احساست برود بلکه از وجودت برود ، یعنی اصلا به یادت نیاید که تو اصلا کار می کردی نمی کردی در شرکت بودی یا نبودی زن داری ، نداری ، بچه داری ، نداری ، خانه داری یا نداری ، یعنی اینها باید خیلی کم رنگ بشوند ، به اینها فقط مهر داشته باشی نه عشق ، یکی از افراد سوال کردند ، همیشه می خواستم شغلی داشته باشم که آزاد باشم یعنی برای خودم کار کنم تا در مناسباتی مثل اربعین یا اعتکاف و... از کسی اجازه نگیرم ، فرمودند : فرمودند اینها مسئله نیست ، مسئله این است که وجودت کنده بشود ، انسان در این دنیا باید کار کند شغل داشته باشد اما باید وجودش کنده شود ، عاشقی ات از روی زندگی ات برود تا عشق خدا بیاید به وجودت و خدا عاشقت بشود ، ما عاشق دنیا هستیم ، عشق دنیا عشق حیوانی است ، حیوانیت که از بین برود خودش عشق را می دهد و با اسم خودش عاشق خودش می شوی ، هر جا کار بود برو ما باید از لحاظ روحی درست بشویم ، باید وجودت آزاد بشود نه جسمت ، جسمت اگر آزاد بشود ملاک نیست ، باید خودت از خودت آزاد بشوی ، باید از زندان جسم بیرون بیایی ، باید تعلقاتت کنده بشود .
414 - در مورد خواب سوال شد ، فرمودند : مسئله خواب وبیداری نیست ، مسئله این است که قلب انسان نباید بخوابد ، یعنی خیالت که بخوابد حد اقل قلبت باید بیدار بشود نه اینکه قلب مرده باشد و خیال هم بخوابد ، ما خواب را اشتباه می گیریم ، وقتی میخوابیم باید قلبمان بیدار بشود ، یعنی اتصال با ملکوت عالم برقرار بشود و همه چیز را با قلبمان ببینیم ، مثلا الان شما خواب می بینید که در یک جایی هستید آیا فکر کردی خودت آنجا هستی ؟ نه ، خب با جسم مثالی آنجا هستی ، الا همان جسم باید آزاد بشود و تحت کنترل ما باشد ، یعنی وقتی قلبت آزاد شد با قلبت آن جسم مثالی را کنترل می کنی ، یعنی همان خودتی ، وقت خواب که چشمت را بستی از اصل خودت حرکت می کنی گفتیم آنگاه چه چیزی را درک می کنیم ؟ فرمودند : همه چیز را درک می کنید ، مثلا هم نشینی با اهل بیت (ع) و خیلی چیزهای دیگر ، همنشین هایت به سراغت می آیند ، تو سراغ آنها می روی ، سوال کردیم بهشتی ها و جهنمی ها را میتوان دید ؟ فرمودند همه را می توان دید ، بعد که در راه باشی اصلا همین که بیدار هستی کم کم بهشتی و جهنمی ها را هم با همین چشمهایت می بینی ، چون اگر الان یکباره ببینید هول برت می دارد تحمل نمی کنی ، وحشت می کنی ، مثل اینکه ناگاه برادرت را به شکل سگ ببینی ، چدر و مادرت را به شکل گرگ ببینی ، لذا خداوند کم کم عنایت می کند که کله پا نشوی ، سوال کردیم که این بیداری قلب چطور حاصل می شود ؟ فرمودند : همیشه نماز اول وقت خواندن ، همیشه با وضو بودن ، همیشه با اولیاء وصل بودن ، کلا با همین واجبات ، گفتیم آیا ما نیتمان بندگی باشد و اینها را هم پایش میدهند ؟ فرمودند بنده که باشی همه چیز می دهند ، منتها اینها که جای خود دارد شما حتی نباید طمع بندگی کردن را داشته باشید ، انسان هر کار خوب یا بد که در طول روز انجام می دهد باید از همه این کارها توبه کند ، اصلا از بودنت باید توبه کنی ، یعنی از همین که احساس می کنی که هستی باید توبه کنی ، گفتیم خب وقتی شما اینها را تعریف می کنید انسان هوس می کند که قلبش بیدار شود و در ملکوت سیر کند و... آیا اینها طمع است ، فرمودند : نه طمع نیست خوب است تمنای بدی نیست ، کلا چیزهای معنوی خوب است ، خداوند می گوید چیزهای معنوی بخواهید نه چیزهای دنیوی ، چیزهای دنیایی اصلا به شما ربطی ندارد ، چون این معنویان هستند که برای همیشه با شما باقی می مانند، گفتیم بلاخره چکار کنیم از این خواستن هم توبه کنیم یا نه آیا این خواسته شهوانی است یا نه ؟ فرمودند : اصلا هر چیزی که ما می خواهیم باید از ان توبه کنیم ، حتی اگر خدا را می خواهیم باید از این خدا خواستنمان هم توبه کنیم ، تا خدا ما را بخواهد ، اگر عمل خیر کردی از عمل خیرت باید توبه کنی تا عمل خیر تو را بخواهد ، تا ما خودمان خیر بشویم ، عمل ما بدرد نمی خورد ، خیریت عمل ما بدرد نمی خورد بلکه خود انسان باید خیر بشود ، مقامات خیر را بگیرد .
415 - ایشان به خانمی می فرمودند : ما از اول چه زن ما و چه مرد ما مطیع نبوده ایم یعنی مطیع هوای نفسمان بوده ایم ، لذا زن اگر بخواهد رشد کند باید تسلیم مردش بشود ، یعنی هرچه مرد گفت و مرد هم تسلیم اولیاء خدا بشود تا کار یکسره بشود ، و بچه هم تسلیم پدر و مادر بشوند ، اگر اینطور بشود همه چیز درست می شود و خدا دست به کار می شود ، سوال شد اول من باید درست بشوم تا بچه ها هم خوب بشوند ، فرمودند : شما باید تسلیم شوهر باشی یعنی هرچیزی که گفت و مخالف شرع و دین نبود تسلیم باشی ، و مرد هم تسلیم اهل بیت (ع) باشد ، و اهل بیت (ع) هم که تسلیم خدا هستند ، یعنی هر کاری که می کنی باید مشورت کنی ، زن اگر از مرد راضی نباشد مرد رشد می کند اما اگر مرد از زن راضی نباشد زن رشد نمی کند همینطور می ماند ، حالا حتی اگر روزی چهار ساعت هم که عبادت کنی فایده ندارد ، زن که بله را می گوید یعنی تسلیم است ، بچه ای هم که بخواهد خیر ببیند باید رضایت مادر را بگیرد، اگر نگیرد در خطر است ، باید خوب و بد را به بچه یاد داد ، به اسلام دعوتشان کرد ، برایشان گفت که کسانی که نماز خواندند اینطور شدند و کسانی که نماز نخواندند اینطور شدند ، با خدا اینطوری است بی خدا اینطور است و... اگر بخواهی خدا دوستت داشته باشد ، باید آنچه را گفته است را عمل کنی ، عمل هم باید به همان چیز که می دانیم عمل کنیم ، یعنی تو باید بنده شوهرت باشی و او هم بنده خداست ، یعنی اگر بنده شوهرت شدی در حقیقت بنده خدا شده ای ، شوهرت هم که بنده اهل بیت (ع) شده بنده خدا شده ، سوال کردند که من هرچه به شوهرم بگویم او هیچ مخالفتی در کارهایم ندارد : فرمودند : خب شما بگو من چطور باشم که تو از من راضی باشی ، ما پشت تو هستیم ، هرچه بگویی قبول داریم ، هر کجا بگویی می رویم هرجا بگویی نرو نمی رویم ، به داشتنت می سازیم به نداریت می سازیم ، ما و بچه ها دوستت داریم و... تا زندگی شیرین بشود ، سوال کردیم اگر شوهر یک خانم تسلیم اهل بیت(ع) نبود چطور ؟ فرمودند : اصلا مسئله اهل بیت (ع) نیست ، بلکه شوهر زن اسلام است ، شوهر زن در بد ترین حالت می خواهد آن زن اسلام را رعایت نکند ، حالا شوهرش چه کافر باشد چه مسلمان باشد چه اهل بیتی باشد و چه نباشد ، هر کسی کار خوب را دوست دارد ، هرچه طبق شرع بود اطاعت کند و هرچه طبق شرع نبود قبول نکند ، سوال کردیم که اگر از این مرد اطاعت کند راه برایش باز می شود ؟ فرمودند : اطاعت نه ، ببینید در اصل شوهر این زن اسلام است و شوهر اسلام عقل است ، هرکاری که می کند باید عاقلانه کند ، مسئله یک مسئله باطنی است یعنی خیال تو باید تسلیم عقلت باشد ، سوال کردیم زن در مقابل شوهر چگونه باشد ؟ فرمودند : زن که شوهر را قبول می کند یعنی من می خواهم اسلام را رعایت کنم ، این بله را که گفته یعنی به خدا بله گفته ، این شوهر برای زن در حقیقت شوهر نیست بلکه نماینده خدا است و در باطن قضیه به یک معنا خود خداست ، حالا چه آدم خوبی باشد و چه آدم بدی باشد ، باید درکنار او تو ساخته بشوی ، لذا هم مرد زن را می سازد و هم زن مرد را می سازد . (( پاورقی / شاهد روایی : امام صادق(ع) میفرماید: «گروهى نزد رسول خدا(ص) آمدند و به آن حضرت گفتند: مردمانى را میشناسیم که در برابر یک دیگر به سجده میافتند. پیامبر(ص) فرمود: اگر سجده بر غیر خدا جایز بود، به زن فرمان میدادم که شوهر خویش را سجده کند»
متن عربی حدیث : «مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ مَالِکِ بْنِ عَطِیَّةَ عَنْ سُلَیْمَان بْنِ خَالِدٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع أَنَّ قَوْماً أَتَوْا رَسُولَ اللَّهِ ص فَقَالُوا یَا رَسُولَ اللَّهِ إِنَّا رَأَیْنَا أُنَاساً یَسْجُدُ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ لَوْ أَمَرْتُ أَحَداً أَنْ یَسْجُدَ لِأَحَدٍ لَأَمَرْتُ الْمَرْأَةَ أَنْ تَسْجُدَ لِزَوْجِهَا»؛ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، محقق و مصحح: غفاری، علی اکبر، آخوندی، محمد، ج 5، ص 508، دار الکتب الإسلامیة، تهران، چاپ چهارم، 1407ق. ))
416 - سوال شد برای کسانی که قصد ازدواج دارند اما یا خواستگار ندارند و یا فرد مناسبی را پیدا نمی کنند چه فرمایشی دارید ؟ فرمودند : چه دختر و چه پسر اگر فرد خاصی مد نظرشان است به نیت او هر شب هزار و یک مرتبه " یا ودود " بخوانند ، و اگر هم فرد خاصی مد نظرشان نیست باز هم همین ذکر را تا چهل شب داشته باشند تا فرج حاصل شود ان شا الله .
417 - یک کلیدی هم به شما بدهیم شما را سبک می کند اشکتان سرازیر می شود و حال خوبی پیدا می کنید ، اینکه روزی هزار و یک مرتبه بگویید " خدا لعنت کنه شیطان را " در اصل شیطنت خودت را بر زمین میزنی و شیطنتت می خوابد و عملت خالص می شود ، شما همینکه یکجا نشسته ای و در ظاهر کاری نمی کنی در اصل در حال عمل کردن هستی و درحال ساخته شدن هستی لیکن وقتی می گویی " خدا لعنت کند شیطان را " خوب ساخته می شوی ، صرف نماز و طاعت نیست ، همین که ما یکجا نشسته ایم چون عمرمان در حال گذر است در حال ساخته شدن هستیم این که می گویند گناه نکنیم چون در حال ساخته شدن هستیم ، نگاه می کنیم ساخته می شویم در ما اثر می کند ، حرف می زنیم ساخته می شویم ، می شنویم ساخته می شویم ، آن به آن در حال ساخته شدن هستیم آن به آن انسان عوض می شود دائما تو عوض می شوی مثلا یک حسن دیگر به جایت می آید لحضه بعد دوباره عوض می شوی یک حسن دیگر می آید و همینطور... ساختن یعنی عوض شدن ، اینها همه بارور می شوند برای آن طرف ، برای همین می گویند با عقلا و علما بنشین تا علمت قوی بشود با بی عقل ها هم که بنشینی بی عقل می شوی ، ما الان در رَحِم خدا هستیم و در حال پرورش هستیم اما به جای ساخته شدن در حال خراب شدن هستیم چون به حرف خدا نیستیم رعایت نمی کنیم ،سوال کردیم رَحِم ؟ فرمودند بله ، ما قبل از این دنیا در رَحِم مادر بودیم به این دنیا که آمدیم اینجا رَحِم خدا است ، سوال کردیم که این ذکر فقط برای ما باز شده ؟ فرمودند : این ذکر امروز از امام رضا(ع) برای ما باز شد و هدیه به شما ، گفتیم که طبق اجازه ای که از شما گرفتیم مبنی بر اینکه صحبتهای شما را در اینترنت بگذاریم آیا این ذکر هم مجاز است ؟ فرمودند عیبی ندارد بگذارید و این طور آن را طرح کنید که وقتی عمل انسانها به خیالشان می رود عملشان خیال شور می شود ، خیال که سنگین می شود حال انسان به هم می خورد ، ازدواج عقب می افتد ، روزی انسان عقب می افتد ، شکل انسان مثل خیالش زرد می شود ، وقتی عمل زرد است شکل انسان هم زرد می شود ، چون هر چیزی که خوب باشد قرمز می شود ، ما عمل که می کنیم به جای اینکه قرمز بشویم زرد می شویم ، چون غرور ما را می گیرد ، مثلا یک برگی که بر درخت زرد می شود با یک بادی بر زمین می افتد اما اگر زرد نبود نمی افتاد ، عمل ما هم اینطوری است ، حالا اگر هر کس روزی هزار و یک بار " خدا لعنت کند شیطان را " داشته باشد آدم می شود ، هم کارهای دنیایی اش خوب می شود هم حال و هوایش خوب می شود ، هم اشک و سوزش خوب می شود ، فقط نکته مهم این ذکر این است که باید طوری گفته شود که خودت صدای خودت را بشنوی یعنی اگر فقط در دل گفته شود اثری ندارد (( این ذکر با عدد 1001 ، حدود 30 دقیقه زمان میبرد )) و لذا همه ما درگیر با شیطان هستیم، خودمان بی خبریم، و از این که بی خبریم درگیر هستیم، همین که باخبر بشویم شیطان ولمان میکند، اینکه می گویند خدا را فراموش نکنید، شما فعلاً نمیخواهد خدا در یادتان باشد فعلاً شیطان در یادتان باشد که گولتان نزند، عملتان برای شیطان نباشد، همین که به یاد شیطان نیستی چون عملت برای شیطان است.
فردی از ایشان سوال کرد که ما چندین روز که این ذکر را گفتیم حال معنوی مان بد و بدتر شد و ما این ذکر را که قطع کردیم دوباره حال معنویمان برگشت ، علت چیست ؟ فرمودند : انسان وقتی قرار است از دنیا کنده شود حالش بد می شود ، مثلا یک معتادی که می خواهد ترک کند باید درد بکشد ، باید این ذکر انقدر گفته شود تا ولع شیطان از وجود انسان برود ، درک شیطانی از وجود انسان برد تا خوب بشود ، باید این ولع شیطان که در وجود ما خانه کرده از بین برود ، تا شیطان از وجود انسان کنده نشود و بیرون نرود حال انسان خوب نمی شود ، این هم که فکر می کردید معنویت داشته اید این معنویت نبوده ، معنویت یک مقام است ، خیال شما معنویت داشته است ، سوال کردیم که این حالت تا چند روز طول می کشد ؟ فرمودند تا چهل روز حداقل باید گفته شود .
418- سؤال کردیم که خیلیها در اینترنت که صحبت های شما را میخوانند خیلی تقاضا دارند که ولی خدا بر سر راهشان باشد و طلب چاره میکنند، فرمودند: به آنها بفرمایید که به همان که میدانند عمل کنند، همیشه با وضو باشند انجام واجبات و ترک گناه داشته باشند تا ولی سر راهشان قرار بگیرد، مثلاً امروز یک بنده خدایی میخواست کاری انجام بدهد استخاره کرد و خوب هم آمد، بعد به او گفتم که این کار برای هوای نفست بوده، به عقلت رجوع کن، چون او تصمیم از روی هوای نفس بوده شیطان استخاره را خوب آورده بود، گفتم اگر نگاه کنی میبینی که عقلت این کار را قبول ندارد، و لذا شما هر کار که میخواهید بکنید عقلتان را به کار بیندازید ببینید خوب است یا بد است، سؤال کردیم مگر شیطان میتواند در استخاره تصرف کند؟ فرمودند: بله، شما وقتی خیالتان شیطانی است خب استخارهتان هم شیطانی است، شیطان تنها در عقل انسان است که نمیتواند راه پیدا کند اما در قوای دیگر تصرف دارد، وقتی پای عقل آمد وسط شیطان در عقل متوقف میشود چون عقل پشت وهم است، خیال و عقل پشت به پشت هم هستند ، مثل دو سکه دو رو ، حالا شیطان بین این دو وهم را گذاشته است ، زمانی که اینها می خواهند فکر کنند به جای اینکه از عقل استفاده کنند از وهم استفاده می کنند ، یک وهمی را با عقل اشتباه گرفته اند ، خوب و بد را تشخیص نمی دهند ، سوال کردیم کار عقل چیست ؟ فرمودند: ادراک کلیات و تشخیص خوب و بد، عقل پیامبر درون است ، مثلا یک پیغمبر را چگونه قبول می کنید ، مسلما او را عقلی قبول می کنید ، وهمی که قبول نمی کنید ، یعنی می بینید این که ادعای پیغمبری می کند آیا فهم بهشتی دارد یا خیر از دنیا صحبت می کند یا از آن طرف صحبت می کند ، با حرفش می خواهد تو را از دنیا قطع کند یا به دنیا وصل کند ،می خواهد بار دنیا را از دوشت بردارد یا روی دوشت بگذارد ،لذا قبله وهم دنیا است و قبله عقل خداست ،امام زمان (عج) است ،خداوند عقل را به اهل بیت (ع) واگذارکرده است ، هرکه عقل می خواهد باید محبت امیر الموئمنین (ع) را داشته باشد تا عاقل بشود ، کسی که این محبت را ندارد چطوری می تواند عقل پیدا کند عقلش عقل چُسی است عقلش بُخاری است ، لذا ولی خدا که بخواهد سر راه قرار بگیرد زیاد است اما ما ظرفیتش را نداریم سؤال کردیم به اندازه تمام انسانها ولی هست؟ فرمودند : بله هست منتها ما ظرفیتش را نداریم، یعنی ولی برای ما سنگین است، مثل اینکه به دهان یک بچه شیرخوار لقمه بگذاری خب خفه میشود والا آقا امام زمان)عج(برای همه ما هست، اما ما ظرفیت نداریم والا روئیت میکردیم، اگر ظرفیت داشتیم برایمان روشن میشد که آن حضرت الان پیش ما نشستهاند ما مثل کور هستیم نمیبینیم، گفتیم آن حضرت که مقامشان خیلی والا است و احاطه ولایی دارند ما می گوییم که برای شروع اولیائی مانند شما آیا برای همه هست؟ فرمودند: بله هست و همین اولیاء هم از طرف حضرت هستند و اینها هم که خودشان اول بار ولی نشدند حضرت اینها را انتخاب کرده خودشان که ولی نشدند، مثلاً در یک اداره همه تحت نظر سرپرست هستند و سرپرست هم تحت نظر ریاست است، خداوند که حضرت بقیه الله را ولی ما قرار داده حالا ما یا تحت ولایت او هستیم و یا تحت ولایت شیطان هستیم، حالا آنهایی که ایمانشان باطنی نیست از شیطان است حالا میخواهد اسمش علامه یا هر چیز دیگر باشد، و آنهایی که ایمانشان قلبی است اینها ولی خدا هستند، ولی خدا یعنی کسی که علم قلبی و الهامات قلبی دارد، که شما الآن هر سؤالی از ما بپرسید ما جواب سؤال شما را داریم که بدهیم، دیگران باید بروند کتاب باز کنند ورق بزنند روایت پیدا کنند علمشان علم خیالی است اما علم ما علم چشمه خدایی است.
419 - سؤال شد بهترین عمل برای اموات چیست؟ فرمودند: فرمودند بهترین چیز این است که انسان عملش را برای خدا انجام بدهد تا به امواتش هم برسد، وقتی عمل برای رضای خدا باشد از اموات رد میشود یعنی عالم گیر میشود، سؤال کردیم پس صدقه و فاتحه و... نباید خواند؟ فرمودند: چرا اما همینها را باید برای رضای خدا باشد، چه انفاق باشد، چه نماز و چه سوره اخلاص و حتی اگر محبت به کسی میکند، به پدر و مادرش سر می زند یا به امام زاده ای میرود، باید نیت کند و از خدا کمک بخواهد، شیطان را لعنت کند، ثواب عمل را به آن فرد هدیه کند، گفتیم پس اصل بر خود سازی است؟ فرمودند همین که کار برای رضای خدا باشد خود سازی است، عمل شما باید تصفیه شده باشد، اگر عمل شما خیالی باشد به هیچ جا نمی رسد، خیال باید شکسته شود، عمل وقتی خالص شد خیال را میشکند و وارد قلب میشود، اما عمل که خالص نیست در همان خیال گیر میکند، یعنی از عمل شما چیزی به میت نمیرسد چون در خیال گیر میکند، خیال مانند یک لجن زار است، مگر اینکه عمل شما را خدا از خیال رد کند، وارد قلبت که شد به اموات رسیده است، سؤال کردیم که در حقیقت به اموات چه چیزی میرسد؟ فرمودند: آنها یک حیات دیگر میگیرند، یک زندگی دیگر شروع میکنند، مثلاً ما الان در دنیا نفس به نفس و با هر نفسی حیات و زندگی میگیریم یعنی نفس پایین میرود و بالا که میآید حیات دیگر میگیریم، اما در آن دنیا وقتی عمل به آنجا میرود زندگی آنها عوض میشود و یک حیات دیگر میگیرند، مثل اینکه در یک اتاق بسیار گرم ناگهان درب باز شود و نسیم خنک بوزد.